دلیل‌ها و ارتباط‌های ضعیف




عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : نرگس رحمانی


عنوان شعر اول : مهمان
شبیه‌ تو منم دلتنگم و سر تا به پا دردم
بیا و ساعتی بنشین برایت چای دم کردم

برایت سایه ای آورده ام از باغ آغوشم
پناهی امن تا باری دگر هم صحبتت گردم

صدایت پرده برمی‌دارد از اعماق غم هایم
چه ساعت ها که بی سیر نفس هایت به سر کردم

بگو از هرچه میخواهی، سراپا گوش میمانم
که من با دیدنت دیگر، سخن ها را کم آوردم!

پریشان می‌کند دوری چشمت خواب هایم را
ببین در بی تو بودن ها چنین زندانی و‌ سردم

بیا چندی دگر بنشین، هنوز این استکان داغ است
که باید راست تر گویم، برایت عشق دم کردم...

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : روح‌الله احمدی
درود بر دوست جوان. اولین باری است که نوشته‌های شما را می‌خوانم اما با نگاه مختصری که به فرستاده‌های قبلی‌تان انداختم، فهمیدم که هم از همراهان پایگاه هستید، هم مرتب فعالیت می‌کنید و سعی می‌کنید نقاط ضعف نوشته‌هایتان را رفع کنید و قدرتمندتر بنویسید. این تلاش‌ها حتماً جواب خواهند داد و کیفیت آثارتان رفته‌رفته بالا خواهد رفت. همین که نقد شدن را انتخاب کرده‌اید، یعنی مشتاق پیشرفت هستید و راه را درست انتخاب کرده‌اید.
اثر شما در وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» نوشته شده است و اگر بخواهیم مصرع به مصرع آن را تقطیع کنیم می‌بینیم که مشکل وزنی ندارد اما درست بودن وزن کافی نیست! مهم است که وزن چطوری جور شده است. مهم است که شاعر چقدر و چگونه از اختیارات شاعری استفاده کرده است و در انتخاب و جای‌گذاری واژه‌ها به زحمت افتاده است یا نه! سالم بودن وزن شعر، از مقدمات آن است اما یک شعر خوب علاوه بر اینکه وزن سالمی دارد، باید روان، رسا و دلنشین هم باشد. جملاتی که می‌گویم دربارۀ هر شعری صادق است اما الان این حرف‌ها را زدم که به مصرع اول شعر شما اشاره کنم. از شیوۀ انتخاب و چینش واژه‌ها در مصرع «شبیه‌ تو منم دلتنگم و سر تا به پا دردم» مشخص است که شاعر چقدر به زحمت افتاده است و این مصرع را به‌زور درست کرده است. آمدن این مصرع ضعیف در مطلع غزل و اختلاف کیفی آن با سایر مصرع‌ها، ضعف آن را بیشتر نشان می‌دهد. درست است که شاعر می‌تواند بعضی از هجاهای کوتاه را هجای بلند حساب کند، مانند واژه‌های تک‌هجایی مثل «تو» یا هجای آخر بعضی از واژه‌ها، اما این کار و اختیارات شاعری دیگر نباید طوری باشند که به روانی شعر لطمه بزنند. استفادۀ زیاد و نابجا از اختیارات شاعری درواقع ضعف شاعر را می‌رساند. در این مصرع این کار دوبار بلافاصله انجام شده است و خوانش شعر را خراب کرده است. البته در همین مصرع می‌توانیم به موارد دیگری هم اشاره کنیم.
این مصرع را دو مدل می‌شود خواند. اولی به این شکل که «شبیه تو منم، دلتنگم و سر تا به پا دردم» یعنی «من شبیه تو هستم؛ دلتنگم و...» که جمله‌بندی مناسب و دلنشینی ندارد؛ و خوانش دوم به این شکل که «شبیه تو، منم دلتنگم و...» که یعنی «من هم شبیه تو دلتنگم و...» مشخص است که مدل دوم خواندنی‌تر و دلنشین‌تر است اما استفاده از «منم» به جای «من هم» صحیح نیست. «منم» صورتِ محاورۀ «من هم» است که در زبانِ این شعر نمی‌گنجد. آن «به» هم در اواخر مصرع توی ذوق می‌زند و اگر شاعر می‌توانست «سرتاپا» را در وزن جا بدهد، زیباتر می‌شد. از نگاه مخاطب، انتخاب قافیه‌ها هم می‌تواند ضعف و قوت شاعر را برساند. دوبار استفاده از «دم کردم» و یک بار هم آمدن «سر کردم» نشان می‌دهد که از این نظر هم با نوشتۀ قدرتمندی روبه‌رو نیستیم.
در بعضی از بیت‌ها، ارتباط بین دو مصرع، ارتباط بین علت و معلول، و ارتباط بین مقدمه و نتیجه قوی نیست و واژه‌ها و مصرع‌ها نتوانسته‌اند به‌خوبی از هم حمایت کنند. مثلاً در بیت دوم رابطۀ سایه و باغ آغوش ضعیف است. درست است که درختان و باغ سایه دارند اما سایه آوردن از باغ تعبیر خوبی نیست؛ خصوصاً که آغوش هیچ شباهتی به باغ ندارد و هیچ سایه‌ای هم نخواهد داشت. این ارتباط ضعیف در مصرع بعد هم دیده می‌شود؛ جایی که سایه نمی‌تواند پناه امنی باشد تا کار به هم‌صحبتی بکشد. قطعاً منظور کلی بیت مشخص است اما مضمون‌پردازی قوی نیست و شاعر نتوانسته پیام خود را شاعرانه بیان کند.
تعابیر، تصاویر و مفاهیم انتزاعی و ذهنی باید مصداقی عینی به مخاطب بدهند؛ در غیر این صورت نمی‌توانند کارکرد مناسبی داشته باشند. اتفاقی که در بیت سوم افتاده است. «صدایت پرده برمی‌دارد از اعماق غم‌هایم» مفهومی انتزاعی است که مصداقی برای مخاطب ندارد. شاعر می‌داند چه گفته است اما مخاطب متوجه منظور او نمی‌شود. صدای معشوق چطور از اعماق غم عاشق پرده برمی‌دارد؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ بعدش چه می‌شود؟ بیت بعدی و «سخن‌ها را کم آوردم» باز هم نشان‌دهندۀ درگیر شدن شاعر با جور کردن وزن است.
بیت بعد مثال خوبی برای ارتباط ضعیف بین دو مصرع است. ندیدن چشمانت یا دوری از تو باعث پریشان شدن خواب‌هایم شده است؛ تا اینجا درست! اما پریشانی و به‌هم‌ریختگی خواب دلالتی بر زندانی و سرد بودن ندارد. «زندانی» و «سرد» واژه‌هایی هستند که نه خودشان ارتباطی با هم برقرار کرده‌اند، نه باقی واژه‌های بیت از آن‌ها حمایت کرده‌اند. بیت پایانی هم بیتی معمولی است و خلاقیت خاصی در آن دیده نمی‌شود. نمی‌دانم که برای شعر خواندن سراغ چه شعرهایی می‌روید اما پیشنهاد می‌کنم اولاً سعی کنید اشعار خوب شاعران معاصر را بیشتر بخوانید، ثانیاً موقع شعر خواندن به ارتباط بین واژه‌ها دقت کنید و ببینید شاعر چطور تلاش کرده است تمام واژه‌ها را برای مضمون‌پردازی به خدمت بگیرد و طوری بنویسد که واژه‌ها به‌خوبی از هم پشتیبانی کنند. حتماً با مطالعه، تلاش و تمرین بیشتر می‌توانید بیشتر از این پیشرفت کنید و ما هم به‌زودی آثار بهتری از شما خواهیم خواند. موفق باشید.

منتقد : روح‌الله احمدی

روح‌الله احمدی که گاهی به اسم «بلبل» طنز می‌نویسد. متولد ۱۳۶۸ تهران شاعر، نویسنده، طنزپرداز و مجری نوازنده و مدرس هارمونیکا (سازدهنی) کوهنورد و طبیعت‌گرد - نویسنده و طنزپرداز مطبوعات و نشریات مختلف از جمله: رشد جوان و نوجوان، ماهنامه سپیده ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.