عنوان مجموعه اشعار : زشت بودم با عشق زیبا شدم
شاعر : علی باقری
عنوان شعر اول : زشت بودم زیبا شدمبسم اللّه الرّحمن الرّحیم
بچّه بودم بالغ و دانا شدم
قطره بودم وانگهی دریا شدم
گم شده بودم زِ یزدان پرتویی
بر دلم تابید و من پیدا شدم
زشت بودم با سیاهیِ گناه
توبه کردم خالص و زیبا شدم
از برای حفظ جان مسلمین
دشمن سر سختِ مجرم ها شدم
روز و شب رفتم برای امنیت
موجبِ آرامشِ جان ها شدم
درس ها آموختم از عاشقان
طالبِ دیدارِ با مولا شدم
وصفِ ممّد را شنیدم بارها
سعی کردم خود جهان آرا شدم
زینتِ دین بود زین الدّین و من
جذبِ اخلاصِ همین آقا شدم
نهی کرد ابلیس مأموریت نرو
رفتم و پیروز این دعوا شدم
دَم زدم از عشقِ مولایم حسین
حامِلِ پیغامِ عاشورا شدم
از تمامِ آرزوهای دَنی
دل بریدم صاحبِ دلها شدم
در نهایت تیر خوردم حینِ گشت
غرق خون چون پیکرِ سقّا شدم
پر کشیدم عاشقانه تا خدا
افتخار کشور و ناجا شدم
تقدیم به شهدای والا مقام ناجا
عنوان شعر دوم : .........
عنوان شعر سوم : ..........
در این یادداشت نگاهی خواهیم داشت به قصیدهوارهای از دوست شاعر جناب علی باقری، آن طور که در پرونده شاعری شما آمده بیش از پنج سال سابقه سرودن شعر دارید، این زمان زمان کافی برای تسلط بر اصول اولیه نوشتن است، پس از اینجا به بعد باید در خصوص اتفاقات مهمتر در شعر صحبت کنیم.
در اثر "زشت بودم زیبا شدم" ما با یک شعر موضوعی مواجهیم، البته عبارت شعر موضوعی چندان هم عبارت صحیحی نیست، چون به هر حال هر شعری در خصوص یک موضوع است، اما شعر موضوعی از جایی به عنوان یک برچسب مورد توجه قرار گرفت که شعرهایی با موضوعات کمتر نوشته شده و غالبا به سفارشی قبلی توسط شاعران نوشته میشد، خواه این سفارش سفارشی بیرونی یا درونی باشد به هر حال شعر موضوعی را باید از شعری که دارای موضع است جدا کرد، شما در این اثر خواستهاید برای شهدای شریف ناجا شعری بنویسید، موضوعی ویژه است، برای من به عنوان یک مخاطب و منتقد جایی فرق شعر سفارشی و غیرسفارشی مهم میشود که مولفههای شعر سفارشی را در اثر بررسی کنم، غالب شعرهای سفارشی در دل خود اشارات مستقیم به موضوع دارند، از کلیدواژههای مشخص استفاده میکنند و قرار نیست چندبعدی و چندصدایی باشند، اتفاقاتی که مستقمیا در این شعر افتاده است.
میخواهم به شما بگویم برای پرهیز از سفارشی به نظر آمدن کاش از کلیدواژهها استفاده نکنید، اجازه بدهید اگر مخاطب خواست این شعر را در خصوص شهدای نیروی دریای هم بتواند تصور کند، این چندخوانشی شدن قطعا به همراهی بیشتر و گستردهتر مخاطب کمک خواهد کرد.
در سالهایی نه چندان دور در کنگرهها و همایشهای ادبی که اتفاقا خودم هم چندسالی در آنها حاضر بودم شعرهایی باب شد با عنوان شعر کنگرهای، فرمول تقریبا مشخصی هم داشت و هر شاعری که زبان قوام یافتهتر و هوش بالاتری داشت شعر بهتری مینوشت اما فرمول دقیقا یکسان بود، یک قافیه و ردیف ساده و استفاده از چندکلیدواژه کاملا یکسان در شعر. نه خبر از کشف تازهای بود و نه فضا و تصویر شخصی و بکری، هر چه بود توجه کردن به المانهای یکسان در متن بود، این شعر هم مرا یاد آن شعرها میاندازد. ایراد بعدی که اینگونه شعرها دارند این است که به سبب توجه بیش از حد به المانها متن دارای صراحتی میشود که هم خیال را میگیرد و هم شعار را اضافه میکند،
بچّه بودم بالغ و دانا شدم
قطره بودم وانگهی دریا شدم
گم شده بودم زِ یزدان پرتویی
بر دلم تابید و من پیدا شدم
زشت بودم با سیاهیِ گناه
توبه کردم خالص و زیبا شدم
از برای حفظ جان مسلمین
دشمن سر سختِ مجرم ها شدم
در این چهار بیت مشخص است که زبان قوامی ندارد، کلمات در سطحیترین شکل ممکن کنار هم قرار گرفتهاند و همه چیز به سادگی برگزار شده است، آدم یاد حکایات قدیمی منظوم میافتد، منتهی در سطحی نازلتر از نظر روایت و زبان، من در این سطرها بیشتر نظم میبینم تا شعر، اما نظم هم دارای درجاتیست که بسته به کیفیت منظوم شدن و زبان میتواند قوی باشد، شاعر در بیت چهارم به ناگاه مسئله را به ناجا مربوط میکند و با کلمهی مجرمها که اصلا هم در فضای شعر نیست بحث را به موضوع میرساند، یعنی با یک سرعت غیر قابل وصف از کودکی تا پلیس شدن، خب مشخص است این شکل روایت مبتدیانه است، بیتها با همین ترتیب میآیند و پشت سر هم کلیدواژهها قطار میشوند بدون آنکه اتفاق ویژهای بیفتد، تا برسیم به حرف اصلی که در بیت آخر آمده است
پر کشیدم عاشقانه تا خدا
افتخار کشور و ناجا شدم
شاعر با آوردن کلمه ناجا دقیقا آن چرخه کلیدواژهها را تکمیل کرده است. این دقیقا خاصیت همان شعر موضوعی و همایشی بود که نوشتم،
من نمیگویم برای شهدای جاوید ناجا نمیتوان شعر خوبی نوشت، چرا که اتفاقا میشود اما باید به بعد شعر بودن بیش از این توجه کرد.
با توانایی و پشتکاری که دارید قطعا از شما شعرهای بهتری خواهم خواند
با آرزوی توفیق