عنوان مجموعه اشعار : ...
شاعر : علی باقری
عنوان شعر اول : وصل گلبسم اللّه الرّحمن الرّحیم
گر هوایِ وصل گُل داری بدان
زخم برداری گهی از خارها
آدم گمراه و بی دین مثل چیست؟
مثل خفّاشی درونِ غارها
ذرّه هایِ عالم است آیات حق
عقل و درک و هوش تو ابزارها
آفرینش هست گویایِ معاد
درکِ این سخت است بر مردارها
از کسی که بود مغرور و حسود
چند عکسی مانده بر دیوارها
درد و رنجِ آدمی در این جهان
انعکاسی هست از رفتارها
عدّه ای محتاج و چندین تن خوراک
می شود پوسیده در انبارها
احتکار و اختلاس و ارتشا
بسته اند ای دل گره بر کارها
با توکّل بر خداوند بزرگ
سهل و آسان می شود دشوارها
آنکه می رویاند از خاکی درخت
تا بچیند آدم از آن بارها
میوه های رنگ رنگ و خوشمزه
می شوند آذین سرِ بازارها
اشک شوقِ ابر در فصل بهار
خود دلیلی هست بر بیدارها
این جهان دارد پزشکی کاردان
لیک کم کاریست از بیمارها
نظم و ترتیبی که دارد این جهان
درسِ توحید است بر هشیارها
عنوان شعر دوم : ........
عنوان شعر سوم : .........
در این یادداشت نگاهی نقادانه خواهیم داشت به یک اثر از دوست شاعر جناب علی باقری بزرگوار، در کارنامه کاری شما آمده است که بیش از پنج سال سابقه سرودن شعر دارید، این سن شاعری یعنی ما با شاعری مواجهیم که بسیار نوشته، این بسیار نوشتن باید شما را به نقطهای برساند که بتوان با شعر شما جدی و دقیق برخورد کرد.
مهمترین نکتهای که در خصوص شعر شما میشود گفت نسبت این شعر با شعر معاصر است، من بارها در نقدهایی که برای شاعران کلاسیکسرا در این پایگاه نوشتهام در این خصوص صحبت کردهام، شاعری که امروز در قالبهای سنتی شعر مینویسد باید بتواند توجیه برای این کار داشته باشد، بعد از ظهور نیما و شکل گیری قالب نیمایی و بعد شعر آزاد، شاعرانی تلاشهایی موفق برای احیا شعر کلاسیک داشتند، همین تلاشها باعث شد مثلا مفهومی به نام غزل امروز یا غزل بعد نیما شکل بگیرد، شاعر امروز باید قدمی برای شعر کلاسیک بردارد، قدمی رو به جلو، و نسبتی میان جهان امروز و شعر خود پیدا کند. گروهی معتقدند قالب نهایتا یک ظرف است و مفهوم در اولویت است، اگر همین حرف را هم تمام و کمال بپذیریم باید بگوییم پس انتظار رسیدن به یک مفهوم امروزی نباید توقعی بیجا به نظر برسد، من اصلیترین ایراد شعر شما را دور بودن از فضای امروز میبینم، اگر همین شعر را متعلق به شاعری از قرن ششم و هفتم بدانیم کسی تعجب نمیکند، هیچ مولفهای در این متن وجود ندارد که ما را به سمت شعر معاصر بکشاند، تصور کنید دو قرن بعد که قرار است از لحاظ فرم و محتوا شعر شاعران این دوره را بررسی کنند شعری مشابه شعر شما ممکن است در این طبقه اصلا جای نگیرد، چرا که وقتی بر اساس مولفههای اصلی شعر به این متن نگاه کنیم سنخیتی با شعر امروز ندارد.
این نکته نه فقط در مورد شعر شما که در خصوص بسیاری از شعرهای کلاسیک شاعران امروز صدق میکند، اگر بنا به تکرار تجربههای گذشتگان باشد پس خلاقیت چه میشود؟ خب در این حالت مخاطب به سراغ همان نمونههای دسته اول میرود.
اثر شما با نام "وصل گل" در قالب قطعه است، از همان نام شعر سنتی بودن خودش را آشکار میکند، توجیهی هم برای قطعه بودن این قالب نیافتم، شعر را میتوان در حوزه شعر تعلیمی قرار داد. شعر تعلیمی در روزگار امروز چه جایگاهی دارد؟ مخاطب امروز چه مواجهای با این شعر دارد؟ به باور من شاعر امروز باید کنار مخاطب بایستد نه آنکه مخاطب را نصیحت کند، این اتفاق حس همراهی را در مخاطب از بین خواهد برد،
گر هوایِ وصل گُل داری بدان
زخم برداری گهی از خارها
آدم گمراه و بی دین مثل چیست؟
مثل خفّاشی درونِ غارها
ذرّه هایِ عالم است آیات حق
عقل و درک و هوش تو ابزارها
این سه بیت را به عنوان مثال بررسی میکنیم، فرض کنید وزن و قافیه را از این شعر بگیریم، شاعر میگوید اگر میخواهی به گُل برسی بدان که ممکن است گاهی خارها تو را زخم کنند، آدمی که دین ندارد شبیه خفاشی درون غار است و عالم ذرههایی از آیات خداست، همهی این حرفها درست است و شایسته، اما شعر کجاست؟ آیا صرف موزون و مقفا بودن شعر میسازد، قطعا خیر، پس خود متن چه نقشی در این ساخت دارد، خلاقیت کجاست، من نام شعر تعلیمی را شعر موعظه میگذارم، مفاهیم متعالی که در شعر شماست اگر بخواهد به شعر و به ویژه شعر امروز نزدیک شود باید با مولفههای دیگری همراه شود، مثلا تصویر، مثلا شاعری که در کنار مخاطب است و فرصت کشف و بهره بردن از حقیقت را با او شریک میشود.
شاعر عزیز، کل حرف این است که ستایش خدا و دعوت انسان به تفکر قطعا میتواند موضوع خوبی برای شعر امروز باشد به شرطی که شاعر آن را از منظر خود ببیند و به مخاطب فرصت همراهی بدهد.
شما شاعر خوبی هستید و بدون تردید با کمی دقت نظر به زودی شعرهای بهتری از شما خواهم خواند.
با سپاس