عنوان مجموعه اشعار : درد دیرینه
شاعر : مهرداد مولایی
عنوان شعر اول : هذیان 1بیهوده تاختم در هوایی که تو نبودی
و نفس کلماتم به شماره افتاد
عرقی بر پیشانیام
و شرمی در نگاهت
حالا تمام شعرهایم با تو میتازد
و تازیانههای تنفر تو
بر گردهی واژههایم مینشیند
و گرد این راه دراز
چشمهایمان را پر میکند
بتاز تا دور شویم از راه پر غبار
بتاز تا دور شوی از من
بتاز تا به من خود برسی
تو رهواری در بداهه
و من مثنوی ناتمام در یک بیتم
سلام مراه به غزلهایم برسان
عنوان شعر دوم : هذیان 2عرق میکنی در واژههایت
و من غرق میشوم در شرمی که بر پیشانیات جاری است
شیشه کنیاک را سر میکشم
و تا حوالی شعرهایم میتازم
واژههایم از نفس میافتد
عنوان شعر سوم : هذیان 3چشمهایم را میمالم
گرد راه بر گرده واژههایم نشسته است
عباری بر این شعر مینشیند
تا «تو» از تمام شعرهایم برخیزی
«مهرداد مولایی» به گواه همین شعر با کلمه محشور بوده است و رازها و رمزهایی از خلق ادبی را تجربه کرده و به کار گرفته است. الگوهایی که البته کم و بیش، قرابت زمینهای شاعر را با خلق کلاسیک شعر اظهار میدارد و آن چه در هیئت شعر آزاد از او مرور میشود اما دلایل متقنی برای توان و تربیت ذهنی مطلوب او دارد که میتوان در ادامهی راه و توسعهی مهارتهای نوشتاری و رویدادهای زبانی آن را تقویت کرد. از مهمترین وجوه شعری، تبدیل واقعیتهاست. تبدیل آن چه میبینیم و آن چه میاندیشیم به پدیدههایی که متعلق به ذهن و زبان ما هستند و آن گونه که دیگران آن را نزیستهاند و تجربه نکردهاند، آنها را تعریف کنیم.
اشراف بر علوم ادبیه و شناخت ویژگیهای شعری میتواند در آتیه ادبی شاعر متنفذ باشد و هر چه قدر این دریافتها به شکلی کاربردی دخالت داده شوند اتفاقات ماندگارتری رقم خواهد خورد. درک این نکته که به کمک یک آرایه و خلق تصویری یک مفهوم، چقدر میشود در هزینه کردن واژهها و تلخیص متن موفق باشیم میتواند یکی از مهمترین قابلیتهای خلق شعر باشد. نکتهی دیگری که باید بی حد و حصر آن را مطالعه و تجربه کنیم اشراف بر آنات شعر و برخورداری از توان ورود و خروج به هنگام از متن میباشد. شاعر باید به حدی با اتمسفر شعر و فضای ذهنی مخاطب آشنا باشد که جهان مطلوب خود را هنرمندانه معماری کند تا همه چیز در آن به صورت زنده قابل مشاهده باشد و امکان همکلامی با دیگران و لمس محیط ممکن باشد. چنین وضعیتی قطعاً هم به سلامت متن و هم به ضریب تاثیرپذیری و دوام اثر کمک میکند.
حالا اگر به اصل متن برگردیم متوجه میشویم که «مهرداد مولایی» هم آگاهانه از کلمات سود برده است و هم ناآگاهانه در خرج کردن واژهها وسواس یه خرج نداده است. در بخش نخست شعر اگر من حیثالمجموع اتفاق را مبارک بدانیم اما در ادامه متوجه میشویم که در بخش دوم متن، هیچ کنش شاعرانهای به چشم نمیخورد و به سادهترین شکل و بدون هر گونه چالش زیبایی و معنایی و در سطحی غیرادبی و کلیشهای موضوع مربوطه را منتقل کرده است.
و گرد این راه دراز/ چشمهایمان را پر میکند/ بتاز تا دور شویم از راه پر غبار/ بتاز تا دور شوی از من/ بتاز تا به من خود برسی/ تو رهواری در بداهه/ و من مثنوی ناتمام در یک بیتم/ سلام مرا به غزلهایم برسان...
قبول این که چقدر این سطرها در تکمیل مفهوم مد نظر شاعر ناموفق بودهاند کار سختی نیست. عبارت بتاز تا دور شوی از من هیچ نشانهای از شعر در خود ندارد و نمیتوان پذیرفت کسی که میتوان سطری همچون: «و تازیانههای تنفر تو/ بر گردهی واژههایم مینشیند» را خلق کند به همین سادگی اعتبار نوشتاری و کیفیت ادبی متنش را قربانی کند. بنابراین به دوست ارجمندم توصیه میکنم که بیشتر از اندیشیدن به طول شعر به کیفیت متن بیندیشد و مطمئن باشد مه گاهی یک سطر درخشان ارج و قربی بیش از یک متن مطول دارد. بیش از این با هم گفتوگو خواهیم کرد.