عنوان مجموعه اشعار : شمارهی شانزده
شاعر : اکرم (الهه) هاشمی سجزئی
عنوان شعر اول : شمعدانیعلتش را خوب میدانم، برای آشتی
باز هم در باغچه هی شمعدانی کاشتی
حوض را پر کردهای از ماهی و گلبرگ گل
توی گلدانهای ایوان هم که شببو کاشتی
بوی عطرت با صدای زنگ از در آمد و
وقتی از راه آمدی شیرینی و گل داشتی
شاخهی گل را به دستم دادی و
شبنمی را از کنار چشم من برداشتی
خندهای را روی لبهایم نشاندی باز هم
مهربانم! خوب فکری کردی و گل کاشتی
عنوان شعر دوم : باغ صنوبرانهتور به تور میبُرم دامن دخترانه را
خرج لباس میکنم همّت مادرانه را
کوک به کوک میبَرَم سوزن نخسوار را
ذوق به ذوق میکِشم هر پُف دلبرانه را
ریشه به ریشهی نخش کاشتهام رُبان سبز
یک طرف بلوز هم باغ صنوبرانه را
از تَهِ طاقه میبُرم تور برای آسمان
غرق ستاره میکنم آبی بیکرانه را
یکسره چرخ میزند تار به تار آسمان
دور کمر گرفته او دامن دخترانه را
عنوان شعر سوم : __
دربارۀ این دو شعر که از شاعری توانمند و خوشسابقه در این صفحه خواندم، در سخن نخست جز تحسین نمیتوانم بگویم. خوشسابقهبودن شاعر را نه بر اساس سالهای تجربهورزی، که به دلیل غزلی درخشان که از ایشان به خاطر دارم، میگویم:
نشست روی زمین، پهن کرد دریا را
کشید پارچه را، مترکرد پهنا را
درست از وسط آب، قایقی رد شد
شبیه قیچی مادر، شکافت دریا را
صدای تَق تَ تَ تَق... تیر بود میبارید
صدای تِق تِ تِ تِق... دوخت چتر خرما را
و...
تصویرسازیها و صحنهپردازیها در این غزل، حکایت از قوۀ تخیل بلندپروازانۀ شاعری دارد که «زنبودن» خود را در این خیالپردازیها کاملا مسلط بر ماجرا، حفظ میکند. همچنان که در این دو غزل نیز، رنگ و نقش همسری و مادری را بسیار پررنگ و واضح میبینیم. در اولین غزل توجه یک زن و اهمیت حال او را در صحنۀ آشتی میان زن و شوهر میبینیم و در دومین غزل دنیای پرشور و شوق یک مادر را در حالی که برای دختربچۀ خود با تور و پولک و پارچه، لباسی میدوزد. شعر امروز که به دنیای جزییات توجه بیشتری نشان داده است، چنین محصولاتی را برای مخاطب به ارمغان آورده و شاعر، در شرح و وصف و بیان حال، به ظرایف و گوشههایی از این دست، در زندگی، اعتنا دارد و از آنها مینویسد. این دو شعر را با تأمل بیشتر بر برخی جزییات آن، مرور میکنیم:
علتش را خوب میدانم، برای آشتی
باز هم در باغچه هی شمعدانی کاشتی
در اولین بیت، دو نکته قابل توجه است: در دومین مصرع کلمۀ «هی» که استمرار را میرساند، به بافت زبانی و فضای مفهومی شعر آسیب زده است. شمعدانیکاشتن در باغچه، نمیتواند عملی مستمر باشد دست کم چنین وضعیتی معمول و رایج نیست. ضمن این که این مصرع با «باز هم» شروع شده و این دو در کنار یکدیگر، مصرع دوم را از فصاحتِ لازم بازداشتهاند. یک نکتۀ دیگر که البته نوعی مته به خشخاش گذاشتن است، دربارۀ کاربرد کلمۀ «علت» است و توجهی که با نگاه ویراستاری در انتخاب آن میشود: معنای این کلمه با کلمۀ «دلیل»، تفاوت ظریفی دارد و عمدتا وقتی سخن از ایجاد نقص یا کاستی یا ایراد و اشکال باشد، برای بیان سبب آن کار، از کلمۀ «علت» استفاده میشود و در غیر این صورت از کلمات دیگر مانند «دلیل» و «سبب» و ... در اولین مصرع سخن از آشتیکردن است و شمعدانیکاشتن بهمنظور آشتیکردن، و این رویداد خوشایند، بهتر است با کلمۀ «علت» بیان نشود. بسیاری از نویسندگان و شاعران به این نکته بیاعتنا هستند اما دانستن و رعایت آن، بهتر است. در دومین بیت، قافیۀ «کاشتی» تکرار شده و این کار در شعر امری رایج است بخصوص در اشعار گذشتگان بیشتر دیده میشد اما تکرار همین قافیه در بیت پایانی غزلی که پنج بیت بیشتر ندارد، چندان مطلوب و شایسته نیست. همچنین در دومین بیت، در عبارت «گلبرگ گل» حشوی وجود دارد که پسند ذوق نیست و بهتر بود به کلمۀ مرکب «گلبرگ» اکتفا میشد چرا که رسانندۀ مقصود شاعر است و کافیست.
بیت سوم، با حسامیزی زیبایی شکل گرفته است که در مصرع اول جلوه دارد:
بوی عطرت با صدای زنگ از در آمد و
وقتی از راه آمدی شیرینی و گل داشتی
با توجه به شعرهایی که میبینیم، همچنین با سابقۀ توانمندی که از این شاعر سراغ دارم، بعید است مصرع اول در بیت ماقبل آخر، دچار اختلال وزن باشد و حتما در این مصرع کلمهای در حروفچینی از قلم افتاده است چرا که وزن آن چند هجا کم دارد: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» وزن این شعر است و این مصرع، چهار هجای پایانی را ندارد. همین خلاء که سهوا ایجاد شده است، میتواند محل ذوقآزمایی باشد و با حدسزدن کلمه یا کلماتی که ممکن است در این مصرع از تایپ جامانده باشند، میتوانیم ببینیم شاعر در گزینش واژهها چه ملاحظات هنری را از ذهن میگذراند. اولین و نزدیکترین عبارت که میتواند این جای خالی را پر کند، ممکن است «با دست خود» باشد. احتمالا با در نظرداشتن کلمات قبل، نزدیکترین کلمات میتوانند همینها باشند و مصرع و نهایتا بیت، با این شکل کامل شود: «شاخۀ گل را به دستم دادی و با دست خود/ شبنمی را از کنار چشم من برداشتی» اما یک شاعر همچنان به گزینههایی دیگر هم فکر میکند: شاخۀ گل را به دستم دادی و با یک نگاه/ شاخۀ گل را به دستم دادی و با بوسهای/ شاخۀ گل را به دستم دادی و خورشیدوار/ شاخۀ گل را به دستم دادی و با مهر خود/ شاخۀ گل را به دستم دادی و با یک سلام/ ... با خندهای/... با دلبری/ و ... اساسا یکی از کارهایی که شاعر پس از سرودن شعر خود میتواند انجام دهد، بررسی صورتهای دیگر و ساختهای متنوعی است که با تغییر در کوچکترین واحد یک شعر، میتواند انجام پذیرد. گاهی تغییر فقط یک کلمه، ممکن است فضای کلی یک بیت را تغییر دهد و موجب چندمعناییشدن بیت، یا توسعی در معنای آن شود یا بیت را مثلا از فضایی عاطفی به فضای اندیشهمحور تغییر دهد. این اختیار و امکان در دسترس شاعر است و ذوق و هوشمندی شاعر دخالت مستقیمی در انتخابهای گوناگون او دارد.
برای دومین شعر، صرفا به بیان همین یک نکته اکتفا میکنم که کاربرد مکرر یک نوع ترکیب، در یک شعر کوتاه، گاهی وجه زیبا و اثرگذار آن تکنیک را خدشهدار میکند یا از میزان اثرگذاری آن میکاهد. در دومین شعر، جز یک بیت، در تمام ابیات، ترکیبی با تکرار یک کلمه ساخته شده است که ضمن برخورداری از نگاهی خلاقانه، به دلیل استفادۀ مکرر، از زیبایی و اثرگذاری آنها کاسته شده است: تور به تور، کوک به کوک، ذوق به ذوق، ریشه به ریشه، تار به تار. گاهی بعضی از این ترکیبها به خوبی جانیفتادهاند. اگر با نگاهی کاملا سختگیرانه توجه کنیم، جز ترکیب کوک به کوک که در این مصرع به زیبایی تصویری را ترسیم میکند: «کوک به کوک میبَرَم سوزن نخسوار را» سایر موارد به این زیبایی و دقت به کار نرفتهاند. نگاه مادرانه و ظرایف و دقایق حال یک مادر هنگام دوختن دامن برای دخترش، از جمله جلوهها و حالات خوب این شعر است که میتواند در ایجاد فضاهای گوناگون فکری و عاطفی و ایجاد رنگی زنانه در شعر امروز، نقش داشته باشد.
از تَهِ طاقه میبُرم تور برای آسمان
غرق ستاره میکنم آبی بیکرانه را
برای این شاعر ارجمند آرزوی موفقیتهای بیشتر دارم.