از مضمون به قافیه برسیم




عنوان مجموعه اشعار : دلم بدون تو
شاعر : محدثه نبی حسینی


عنوان شعر اول : .

.
دلم بدون تو ای دوست! استفاده ندارد
نماز عشق قضایش دگر اعاده ندارد

نهاد من پر از هیچ و خالی از سکنه شد
ببین! که شهر دلم خانه‌ای نهاده ندارد...

نگاه من به تمنای یک نگاه نه! کمتر...
به سمت چشم تو آمد ولی... اراده ندارد

دلی که عشق در او مرده، مرده باد دمادم...
شبیه میکده، متروکه ای که باده ندارد!

تمام عمر امیدت به بخت و اسب سفید است!
ولی رفیق من! این شهر شاهزاده ندارد

میان جاده دنیا همه سوار غمند آه!
مسیر جاده اندوه یک پیاده ندارد...

میان اینهمه فیس و افاده‌های جهان، عشق!
بگیر جان مرا، زندگی افاده ندارد...

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : روح‌الله احمدی
درود بر شاعر جوان. حدود هشت ماه پیش بود که یادداشتی برای یکی از آثار شما نوشتم. از آن موقع تا حالا آثارتان به صورت میانگین ماهی یک بار نقد شده‌اند و در این مدت پیشرفت‌هایی به دست آمده است. نوشته‌های شما با همین کیفیتی که دارند هم برای سن و سابقۀ شاعری شما قابل قبول هستند اما با تلاش بیشتر، پیشرفت سریع‌تری خواهید داشت و خودتان هم از موفقیت‌ها لذت بیشتری می‌برید. فاصله‌ای که بین نقدها وجود دارد، فرصت مناسبی برای مطالعه، تلاش بیشتر و رفع کردن مشکلات قبلی است؛ طوری که موارد قبلی در نوشتۀ جدید به شکل محسوسی کمرنگ شوند. قطعاً خودتان هم دنبال همین پیشرفت هستید.
از عنوانی که برای یادداشت انتخاب کرده‌ام مشخص است که بخشی از حرف‌هایم دربارۀ قافیه خواهد بود. قافیه اهمیت خیلی زیادی دارد و به قول معروف، زنگ کلام است. این اهمیت، هم می‌تواند کیفیت یک بیت یا یک شعر را بسیار بالا ببرد، هم می‌تواند آن را زمین بزند. خیلی از اتفاق‌هایی که در بیت‌ها رخ می‌دهد، با قافیه به سرانجام می‌رسد؛ پس انتخاب قافیه در مضمون‌پردازی هم جایگاه ویژه‌ای دارد. موسیقی شعر هم به قافیۀ مناسب وابسته است. به دلیل جایگاه ویژه‌ای که قافیه‌ها دارند، اگر درست انتخاب نشوند و نتوانند کارکرد مناسبی داشته باشند، نقطۀ ضعف اثر خواهند شد. شما هم به این اهمیت پی برده‌اید؛ آن‌قدر که ضربۀ مطلع را در قافیه قرار داده‌اید. تعبیر «استفاده نداشتن» که نیم‌نگاهی هم به تعابیر عامیانه و امروزی دارد، تلاش خوبی برای استفاده از ظرفیت قافیه است. برای نوشتن مصرع‌های بیت اول، مضمون‌های خوبی در ذهن داشته‌اید، گرچه این دو مصرع نتوانسته‌اند ارتباط خیلی قدرتمندی با هم برقرار کنند و به‌خوبی از یکدیگر پشتیبانی کنند. بیت دوم تلاش کرده مضمون مصرع مطلع را ادامه دهد که از این نظر خوب است؛ اما خود بیت یکی از ضعیف‌ترین بیت‌های این نوشته است. مخاطب با خواندن «نهاد من پر از هیچ و خالی از سکنه شد» حدس می‌زند که شاعر برای جور کردن وزن این مصرع دچار سختی زیادی شده است و این برداشت مخاطب اصلاً به نفع شعر نیست. معمولاً در نگاه اول «پر از هیچ» را «پُرَز هیچ» می‌خوانیم؛ در صورتی که اینجا باید «پرِ از هیچ» بخوانیم. از آن گذشته «خالی از سکنه» که حضورش در شعر می‌تواند خیلی خوب باشد، در جای نامناسبی آمده است و برای جور شدن وزن مجبوریم هجای آخر «سکنه» را به صورت هجای بلند بخوانیم. درست است که این کار در هنگام تقطیع وزن مجوز دارد و ظاهراً اشکالی ندارد اما اشکال داشتن یا نداشتن آن به نتیجۀ کار بستگی دارد. «سکنه» جایی از وزن آمده است که اگر هجای آخر آن را هجای بلند حساب کنیم، به روانی و دلنشینی مصرع آسیب می‌زند. در مصرع بعدی می‌توانیم واژه‌های دیگری را جایگزین «ببین» کنیم؛ پس این واژه هم جایگاه محکمی ندارد. در آخر هم به قافیۀ بیت می‌رسیم. از طرفی با دیدن واژۀ «خالی از سکنه» که تعبیری رایج است خوشحال می‌شویم و از طرفی با واژۀ «نهاده» غریبی می‌کنیم. قافیه‌ها باید در شعر و بافت جمله هضم شوند تا توی ذوق نزنند و وصلۀ ناجوری به حساب نیایند. قافیۀ بیت سوم هم نتوانسته خود را به‌خوبی در بین سایر واژگان بیت جا کند. تا قبل از قافیه، مضمون کاملاً مشخص است اما اراده نداشتنِ نگاه نتوانسته منظور را خوب جا بیندازد و بیان رسایی نمی‌بینیم. از همۀ این حرف‌ها گذشته، و با توجه به بازی‌هایی که قصد داشتید بین واژه‌ها راه بیندازید، در این سه بیت هنوز اتفاق چشمگیری نیفتاده است.
بیت چهارم هم نتوانسته لحظۀ جذابی را خلق کند؛ آن لحظه‌ای که مخاطب بعد از خواندن بیت، زیر لب یک «آفرین» یا «به‌به» به شاعر تقدیم می‌کند. ضمناً جمله‌بندی هم در بهترین حالت خود نیست و می‌توانست شیواتر و روان‌تر باشد. در عوض بیت پنجم از چند نظر بیت خوبی است. اول اینکه جمله‌بندی ساده، سالم و روانی دارد. دوم اینکه توانسته مضمون را به‌خوبی به مخاطب برساند. سوم اینکه قافیه در شعر حل شده و با واژه‌های دیگری مثل «اسب سفید» حمایت شده است. درست است که در این مصرع هم می‌شود به جای «رفیق» از واژه‌های دیگری استفاده کرد و «رفیق» هیچ پشتوانه‌ای ندارد اما «ولی رفیق من!» خوش نشسته است و «رفیق» یکی از بهترین انتخاب‌ها برای این بخش است. شاید من اشتباه کنم اما حس می‌کنم بیت ششم از آن بیت‌هایی است که از روی قافیه ساخته شده است. یعنی اول قافیه انتخاب شده و بعد بر اساس آن مضمون بیت شکل گرفته است. درواقع بعد از اینکه «پیاده» به عنوان قافیۀ این بیت برگزیده شده، «جاده» و «سوار» هم پیدایشان شده و با کمک گرفتن از «غم» و «اندوه» و بعضی واژه‌های دیگر، مضمونی ساخته شده است. «سوار چیزی بودن» بیشتر به معنی «مسلط بودن بر چیزی» به کار می‌رود اما در این بیت «سوار غم» پیامی کاملاً برعکس دارد؛ پیامی که خوب از آب درنیامده است. بهتر این است که از مضمون به قافیۀ مناسب برسیم؛ اگر از قافیه شروع کنیم و بخواهیم به مضمون مناسبی برسیم، معمولاً نتیجۀ خوبی نمی‌گیریم.
بیت پایانی هم مثل بیت پنجم ساده و روان است اما مثل اکثر بیت‌های این شعر اتفاق چشمگیری را در خود نمی‌بیند. بیشتر مضامین، تعابیر و تصاویری که در این شعر با آن‌ها مواجه شدیم، معمولی، تکراری و دم‌دستی هستند. این شعر به نگاه‌های تازه، مضامینی متفاوت‌تر و جذاب‌تر، خلاقیت و شاعرانگی بیشتری نیاز دارد. با تلاشی که در شما سراغ دارم و روند روبه‌رشدی که در آثار شما می‌بینم، دیر و دور نیست که شعرهای قوی‌تر و غنی‌تر از شما بخوانیم و بیشتر لذت ببریم.

منتقد : روح‌الله احمدی

روح‌الله احمدی که گاهی به اسم «بلبل» طنز می‌نویسد. متولد ۱۳۶۸ تهران شاعر، نویسنده، طنزپرداز و مجری نوازنده و مدرس هارمونیکا (سازدهنی) کوهنورد و طبیعت‌گرد - نویسنده و طنزپرداز مطبوعات و نشریات مختلف از جمله: رشد جوان و نوجوان، ماهنامه سپیده ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.