توانمند و شتاب‌زده




عنوان مجموعه اشعار : آن رویای به جهنم آلوده
شاعر : معصومه قلی پور


عنوان شعر اول : آدم خوارها
از لحاظ سیاسی
در لیست نخبگان قرار میگیرم
از لحاظ استعداد
در دسته آنهایی که با دزدان دریایی سر و کار دارند
هنوز خود را نشناخته ام
اما میدانم هیچگاه پشت یک میز نخواهم نشست
و کتاب های نخوانده برای خوانده‌هایم سر و دست خواهند شکست
و روی تمام لباس های نپوشیدۀ هیتلر بالا خواهند آورد
میخواهم خود را جمع کنم
خود را به هیبت آدم‌هایی دربیاورم که تازه
از کتک خوردن برگشته اند
محکم روی میز بکوبم
و از حقوق به دریا‌ریخته‌ها جلسه بگذارم
به جزیرۀ آدم‌خوارها بروم
چند سالی آسوده‌خاطر
به خودم فکر کنم
و از حقوق به دریا ریخته‌ها
جلسه بگذارم.

عنوان شعر دوم : از روبرو
تنها یک نفر میتواند
تو را خوشحال کند
تو را به رودخانه ببرد
و خیس خیس برگرداند
مردی که چشم هایش
روبروی چشم هایت ایستاده
و دست هایش
از بلندترین لکنت‌های زبان گرفته‌ات
کوتاه می آید.

عنوان شعر سوم : دست هایمان
دست هایی که برای با تو بودن
کنار گذاشته بودم
یکباره تبرزین شد و
افتاد به جان خودم
تو رفتی و حریر شد و
افتاد به کار خودم
آوازهایم اگر دیر به تو می رسند
این روزها آرام گشته و
آویزان کرده ام آنها را
به گوشهای ساده و سنگینم
بی تو تب به یکباره گذشت و
افتادم به جان ترانه‌هایم
و آنها را تمام ردیف کرده‌ام به نام خودم
دست من نیست
دست هایم از چند جهان کوتاه شد و
تنها یک جهان مانده برایم جهان خودم
آن پیراهنی که دیدی
رنگ تو و در آفتاب تو نبود
دیرگاهی ست خودم خشک میکنم لباس های خودم
دست هایی که برای من کنار گذاشته بودی
یقۀ خودت را گرفت و
افتاد به جان خودت.
نقد این شعر از : فریبا یوسفی
تجربه می‌گوید ـ و غالبا هم اشتباه نمی‌کندـ که انتخاب عنوان کتاب یا عنوان شعر، بخش قابل‌توجهی از ذوق شاعر را به نمایش می‌گذارد. «آن رویای به جهنم‌آلوده، آدم‌خوارها، از روبه‌رو، دست‌هایمان» چند عنوان قابل اعتنا و برکنار از کلیشه‌ها هستند. در همین نخستین مواجهه می‌توان به رویکرد خلاقانۀ شاعر پی بُرد. هر سه شعر، آزاد هستند و در این شکلِ شعری، شاعر ضمن آزادی از چارچوب‌های موسیقی عروضی، با محدودیت دیگری مواجه است و آن، برجسته‌سازیِ کلام با ابزارهای محدودتر است. تردیدی نیست که بخش عمده‌ای از جذابیت‌ها و تمایزهای کلام در شعر، معطوف به موسیقی آن است و هنگامی که این عنصر در ساخت یک شعر، نقش همیشگی و مألوف خود را ندارد، یا تا حد بسیار زیادی کنارگذاشته می‌شود، سرودن شعر، متکی به سایر عناصر خواهد شد بنابراین شاعر در به کارگیری مولفه‌های دیگر مانند زبان و ظرفیت‌های هنری آن، ساختار و جزییاتی که در آن ساختار، می‌تواند نقش برجسته‌سازی را به عهده بگیرد، و تخیل که اصل ثابت و غیرقابل حذف شعر است، دقتی مضاعف و خلاقیتی بیش‌تر به کار خواهد گرفت تا سخن خود را در قالب شعری موثر عرضه کند. این سه شعر از این محدودیت‌ها برکنار نیستند و از این رو، در عین‌حال که نشانه‌های درخشانی از نوع نگاه خلاقانۀ شاعر با خود دارند، به برجسته‌سازی چندان موثری نرسیده‌اند. این سخن به معنای عاری‌بودن شعرها از ارجمندی‌های ادبی نیست، بلکه صرفا از منظر قوت‌یافتنِ عناصری به جز موسیقی در این شعرها، قابل طرح است. اما هریک از سه شعر، درخشش‌هایی درخور و قابل اعتنا دارد که عمدۀ آن‌ها معطوف به سیالیت فکر و قوتمندی‌های تخیل شاعر است. این قوتمندی و جریان سیال ذهن، همچنان که شعر را بر پایه‌های بلند ارجمندی‌های ادبی نشانده است، گاهی به خدشه‌هایی در انتظام و انسجام فرم ذهنی اشعار نیز انجامیده است بنابراین گاهی وضعیت پراکندگی و گاهی حالت ناتمام‌ماندن سخن از شعرها دریافت می‌شود.
شعر اول بر پایه‌های اندیشه و خیال بنا شده است، چرا که این دو عنصر نقش کلیدی‌تری در شعر یافته‌اند. شاعر ظرفیت‌های زبان را چندان به خدمت نگرفته است بنابراین این شعر را از این منظر برخوردار و متمایز نمی‌بینیم. حتی گاهی در برخی سطرها، ساده‌گذری‌هایی در نحو زبان نیز حس می‌شود. در جزییات زبانی این شعر به این نکات می‌توان توجه داشت: اگر در ابتدای شعر از واژۀ فرانسوی «لیست» که معادل مناسب آن «فهرست» است، چشم بپوشیم، در میانۀ شعر به این دو سطر می‌رسیم:
و کتاب‌های نخوانده برای خوانده‌هایم سر و دست خواهند شکست
و روی تمام لباس‌های نپوشیدۀ هیتلر بالا خواهند آورد
در اولین سطر چنین درمی‌یابیم که «خوانده‌هایم» به جای «کتاب‌های خوانده‌ام» آمده و این بیان فصیح نیست به‌خصوص که ضمیر شناسه نیز به خوانده‌ها اضافه شده است و از کارکرد قرینه‌‌پردازی در سطر کاسته است. همچنین است سرودست‌شکستن کتاب‌های نخوانده برای کتاب‌های خوانده که بدون هیچ‌گونه زمینه و بستر مناسبی، در سطر آمده است. این وضعیت در سطر بعد با بالاآوردن کتاب‌های نخوانده روی تمام لباس‌های نپوشیدۀ هیتلر ادامه می‌یابد. در شعر، به‌ویژه شعر آزاد که برجسته‌سازی‌های زبانی ضرورت بیشتری می‌یابد لازم است به تناسب‌های تصویری و مفهومی توجه دقیق‌تری شود. دو سطر بعد به کلمۀ «هیبت» می‌رسیم که احتمالا به جای «هیئت» به معنای ظاهر، قیافه، دسته و گروه و ... به کار می‌رود، در حالی که «هیبت» در معنای شکوه و عظمت و صلابت و هیمنه به کار می‌رود و از منظر مفهومی با شخصی که کتک‌خورده باشد، تناسبی ندارد:
خود را به هیبت آدم‌هایی دربیاورم
که تازه از کتک‌خوردن برگشته‌اند
در سطری که با فاصلۀ اندکی در پایان شعر دوبار به کار رفته است، کژتابی در معنا احساس می‌شود:
و از حقوق به دریا‌ریخته‌ها جلسه بگذارم
این شعر، به نظر ناتمام می‌آید چرا که رسیدن به برخی مفاهیم و تصاویر، و بیانِ بعضی حالات، در نهایت به مقصود و هدف روشنی نرسیده است درست برعکس شعر دوم که تمام هدف و مقصود را در اولین جملۀ شعر درمی‌یابیم:
تنها یک نفر می‌تواند تو را خوشحال کند
در این شعر، خیال و عاطفه به هم گره خورده‌اند و شعر را ـ‌که تصویری واضح، تمام قابِ آن را پرکرده است‌ـ شکل داده‌اند:
تو را به رودخانه ببرد
و خیس خیس برگرداند
در سومین شعر، تزاحم تصویر مخل دریافت شعر و وضوح مفهوم است و از سویی زبان نیز گاهی دچار اختلال‌هایی جزئی‌ست که مفهوم را به سوی نارسایی سوق می‌دهد:
[دست‌هایی که...] تو رفتی و حریر شد و
افتاد به کار خودم
حریرشدن دست‌ها که بعد از رفتن «تو» اتفاق می‌افتد و عبارت «افتاد به کار خودم» مفهوم روشنی را نمی‌رساند.
چند سطر بعد:
بی تو تب به یکباره گذشت و
افتادم به جان ترانه‌هایم
و آنها را تمام ردیف کرده‌ام به نام خودم
افتادن تب به جان ترانه‌ها تعبیر بسیار شاعرانه و زیبایی‌ست و اگر سطر بعدی نیز به همین زیبایی و سادگی و قوت ساخته شود، خللی در ساختار و زبان شعر در این بخش دیده نخواهد شد. «و آن‌ها را تمام ردیف کرده‌ام به نام خودم» یک جملۀ سادۀ خبری، و تقریبا بی‌ارتباط با دو سطر قبل از خود است. همچنین است سطرِ «دیرگاهی ست خودم خشک میکنم لباس های خودم [را]» که از منظر زبانی پیوند درستی با دو سطر قبل نیافته است در حالی که مفهومی درست و دقیق دارد و به نظر می‌رسد شاعر در به کارگیری زبان گاهی شتاب‌زده عمل می‌کند.
از دیگر تعابیر درخشان این شعر این سطرهاست که در عین سادگی، فضای فکری عمیقی به شعر بخشیده است:
دست من نیست
دست هایم از چند جهان کوتاه شد و
تنها یک جهان مانده برایم
جهان خودم
برای این شاعر خوش‌فکر و توانمند آرزوی موفقیت دارم.

منتقد : فریبا یوسفی




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.