آشنایی‌زدایی ناموفق




عنوان مجموعه اشعار : غزل
شاعر : نوید مصطفوی


عنوان شعر اول : زمستان
تو از تبار زمستانی، سفید بر تن و رویایی
به گونه‌ات شده آتش یخ، شگفت‌آور و زیبایی

بگو چه‌ در بر خود داری که با گذشت زمانی باز
میان این همه آهورو، درون سینه تو برجایی؟

به زیر برف شدی پنهان ، مرددی که شوی عریان
به راه، در به در و لغزان، تو در کدام بلندایی؟

تمام خوبی دنیا را خلاصه کرد به چشمانت
تو غیر قابل مقیاسی، تو اوج خلقت دنیایی

برای من که تمام عمر، مدام در تب تو بودم
ز لب به‌ خنده شراب آور که بر تبم تو مداوایی
نقد این شعر از : محمدرضا نوری
مقدّمه:
«آشنایی‌زدایی» مفهومی بسیار گسترده و مهم در شعر و هنر است. بر اساس تلقی اولیه و ساده شده از آشنایی‌زدایی، خیلی‌ها آن را در حد نگاهِ جدید و نوآورانه به ضرب‌المثل‌ها و مفاهیم و جملات تثبیت‌شده در ذهن و ضمیرِ مردم می‌دانند؛ ولی اگر آشنایی‌زدایی را به معنی «امر نامنتظَر» که برخی تئوریسین‌های مکتبِ فرمالیسم همچون شکلوفسکی از آن یاد کرده‌اند، به کار ببریم، با مفهومی بسیار گسترده مواجهیم که هم‌ارز و هم‌ارجِ خودِ شعر و هنر قرار می‌گیرد.
از این زاویه می‌توان گفت که شعر چیزی جز نوآوری و آشنایی‌زدایی نیست و شاعر با هنجارگریزی‎‌های مختلفی که در حیطۀ زبان، فرم، تصویر، نحو و...، ایجاد می‌کند، دست به خلقتِ جدیدی می‌زند که پیش از این سابقه نداشته است. البته از این جملات نباید چنین نتیجه‌ای گرفت که شعر و متن در خلأ شکل می‌گیرد و اثر هنری اصیل نباید به هیچ‌وجه تحت تأثیرِ آثارِ دیگر باشد؛ چرا که به قول هارولد بلوم و بسیاری از نظریه‌پردازانِ جدید، هر متنِ هنری در دیالکتیک تخیل‌ها و روابط بینامتنی شکل می‌گیرد و هیچ متنی نیست که تحتِ تأثیرِ متون دیگر و هنرهای دیگر نباشد. این بحث، مقولۀ درازدامنی‌ست که نیاز به مقدمات زیادی دارد و فعلا قصد نداریم دربارۀ «بینامتنیت» بحث کاملی انجام دهیم.
پس تا اینجا متوجّه شدیم که شاعر باید آشنایی‌زدایی کند و از طرف دیگر فهمیدیم که هر متنی در ارتباط با متون دیگر شکل می‌گیرد. در نتیجه شاعر باید متوجه باشد که وظیفه دارد در یک فضای متعادل و معقول به آشنایی‌زدایی دست بزند و سنت ادبی خود را نیز فراموش نکند. از نظر نگارندۀ این سطور، نوآوری و آشنایی‌زدایی به معنی شکستن همۀ هنجارهای زبانی و ادبی نیست و اتفاقا برعکس، هنرمندِ اصیل کسی است که بتواند در یک بزنگاه تاریخی با تکیه بر سنت‌های فکری و ادبی جامعۀ خود دست به نوآوری و آشنایی‌زدایی و هنجارگریزی بزند.
این مقدمه را نوشتم زیرا شاعرِ محترمِ این غزل، اهل آشنایی‌زدایی و نوآوری است. هرچند هنوز این نوآوری‌ها در یک بستر و زمینۀ درست پرداخت نشده ولی تلاش شاعر برای نوآوری ارزشمند است. هنرمند باید بر اساس یک تعقل تاریخی و در چهارچوب‌های زبانی صحیح و بر اساس یک پشتوانۀ مطالعاتی عمیق دست به نوآوری بزند و از شاعر محترم انتظار می‌رود که به این نکتۀ بسیار مهم توجه کند. در ادامه به بررسی بیت‌به‌بیتِ غزل پرداخته می‌شود تا به صورت مصداقی‌تر به ادامۀ نقد بپردازیم.
بیت اول
تو از تبار زمستانی، سفید بر تن و رویایی
به گونه‌ات شده آتش یخ، شگفت‌آور و زیبایی

این که شاعر معشوقه را به زمستان نسبت می‌دهد، می‌تواند مصداق آشنایی‌زدایی در توصیف معشوق به حساب بیاید و از این نظر ارزشمند است ولی خیلی زود شاعر نشان می‌دهد که نیازِ مبرم به دقت در زبان دارد. «سفید بر تن» عبارت درستی نیست. سفیدتن داریم ولی سفید بر تن در این بافت زبانی معنا ندارد. مثلا اگر شاعر کمی دقت می‌کرد می‌توانست بنویسد: «تو از تبارِ زمستانی، سپیدجامه و رؤیایی».
در مصراع دوم باز هم تلاش برای نوآوری و آشنایی‌زدایی دیده می‌شود ولی تعقیدی که در عبارتِ «به گونه‌ات شده آتش، یخ» وجود دارد مصراع را از نظر زبانی دچار مشکل کرده است.
بیت دوم:
بگو چه‌ در بر خود داری که با گذشت زمانی باز
میان این همه آهورو، درون سینه تو برجایی؟
ترکیبی مثل «آهورو» با این که چندان زیبا نیست، باز هم می‌تواند شاهدمثالی باشد برای عطشی که شاعر جوان ما برای نوآوری دارد. چشمِ آهو در ادبیات نماد و استعاره‌ای برای زیبایی بوده است ولی چهرۀ آهو هیچ‌وقت به چهرۀ معشوق تشبیه نشده، چرا که اصولا تشبیه چهرۀ یک حیوان به معشوقه، زیبا نیست مگر در موارد استثنایی که شاعر بتواند از پسِ نوآوری و ادعایی که کرده برآید. شاعر دقت کند که از هول حلیم نباید در دیگ افتاد، مثلا اگر به جای آهورو می‌نوشت، زیبارو یا آهوچشم، این مشکل رفع می‌شد. در واقع نوآوری وقتی ارزش دارد که بر اساس منطقی هنری انجام گرفته باشد.
بیت سوم:
به زیر برف شدی پنهان ، مردّدی که شوی عریان
به راه، دربه‌در و لغزان، تو در کدام بلندایی؟
در بیتِ سوم شعر وارد فضایی غیرمنطقی و غیرهنری می‌شود؛ این که ناگهان معشوقه زیر برف پنهان می‌شود، به چه علت است؟ شاعر باید به روندِ شعر توجه داشته باشد و ساختارِ منطقی شعر را حفظ کند. شعر از نظر رعایت روابط علت و معلولی مثل زندگی است، مثل گفت‌وگوهای عادی انسان‌هاست، آنچه متفاوت است تغییر در روندها و منطق‌های عِلّی است؛ نمی‌توان بدون توجه به هیچ منطقی، گزاره‌ای مثل پنهان شدنِ معشوقه زیرِ برف را مطرح کرد. وقتی معشوقه زیر برف است، چه لطفی دارد که بگوییم تو در کدام بلندا هستی؟ عریان شدن معشوقه چه دلیلی دارد در شعر؟ این بیت معنای درست و دقیق هم به مخاطب القا نمی‌کند و واژه‌ها و عباراتی بی‌ربط در کنار هم قرار گرفته‌اند بی که هدفی متحد و معنایی منسجم را منتقل کنند.

بیت چهارم:
تمام خوبی دنیا را خلاصه کرد به چشمانت
تو غیر قابل مقیاسی، تو اوج خلقت دنیایی
مصراع اول این بیت ایرادی نحوی دارد (مثل اکثر ابیات این شعر). نهاد (فاعل) در این بیت محذوف است و این حذف هیچ علتِ بلاغی ندارد. غیر قابل مقیاس هم غلط است. غیر قابل قیاس داریم ولی غیر قابل مقیاس نداریم. شاعر به راحتی می‌تواند چنین ایراداتی را رفع کند؛ مثلا می‌تواند بنویسد: «تمام خوبی این دنیا خلاصه است به چشمانت». مصراع دوم هم به همبن ترتیب می‌تواند تغییر کند و اصلاح شود؛ چون در حالتِ کنونی ایرادات فاحشی دارد.
بیت پنجم:
برای من که تمام عمر، مدام در تب تو بودم
ز لب به‌ خنده شراب آور که بر تبم تو مداوایی
به شاعر محترم توصیه می‌کنم بیش از نوشتن، شعر بخواند و شعر بخواند و رمان بخواند و مطالعه کند. شاعر باید طبیعتِ زبان فارسی را درک کند و بداند که هیچ نوآوری‌ای بدون توجه به زبان درست، ارزشی نخواهد داشت. نگارنده به ایهام تناسبی که در کلمۀ «مدام» در نسبت با شراب وجود دارد، واقف است ولی چنین شگردهایی که در لایه‌های زیرین بیت وجود دارد، وقتی ارزش دارد که شعر در اولین لایه نیز قابل دفاع و زیبا باشد. شراب برای مداوای تب چه سودی دارد؟ ز لب به خنده شراب آوردن به چه معناست؟ شاعر باید بعد از سرودن بیت، توجه کند که اگر قرار بود همین بیت را بدون وزن بگوید ، جمله‌بندی وی آیا در حالت طبیعی زبان چنین پرداختی می‌داشت؟ در حالت طبیعی می‌گوییم: شرابی از جنس خنده بر لبت بیاور برای من. بگذریم از این که مفهوم این بیت ارزش چندانی ندارد.

در نهایت به شاعر محترم توصیه می‌کنم کتاب‌های ابتدایی در حیطۀ نقد شعر مثل کتاب «روزنه» از استاد کاظمی را بخواند و قبل از آن، شعر بخواند و بعد به دستور زبان فارسی توجه کند و شعر سعدی و منزوی را بیشتر بخواند.

منتقد : محمدرضا نوری




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.