عنوان مجموعه اشعار : بی بازگرد
شاعر : آرزو حاجی خانی
عنوان شعر اول : ۱یک شب بیایی و بنامی شیر، خود را
رامت کنی با یک نظر نخجیر خود را
در جنگ با عاشقکشی آماده باشی
از رو ببندی دشنه و شمشیر خود را
یک شب فرومیریزی از دیوانگیهات
تا بکَنَی از پای دل، زنجیر خود را
این عشق اگرچه آتشی خاموش در توست
هر لحظه در من می کُند پاگیر، خود را
یک زن میان قصهها، دنبال کرده
در آیههای عشق تو تفسیر خود را
از این همه آشفتگی، خوابم روا نیست
حل میکنم در قهوهات تعبیر خود را
توی دلت، حال و هوایی هست از عشق
توی دلم جاری بکن تقدیر خود را
در اوج دلتنگی، کسی را آرزو کن
دنیا به نامش میدهد تغییر، خود را
آرزو حاجی خانی
عنوان شعر دوم : ۲با رفتنت از شهر من، تنها شده غزلت
در چشم های غم زدهام، جا شده غزلت
نم میزنم از بغضها، مازندرانت را
طوفان زده بر چشم من، دریا شده غزلت
راه نگاهت را دلم گم کرده از باران
با هر خیال چشم تو، رؤیا شده غزلت
از سالهای دوریات، عطر لباسم رفت
از دامن نامریمی، صحرا شده غزلت
دست من از آن روز که دیدم تو را، گرم است
از روزهای کودکی، برپا شده غزلت
از سوزها، از گریهها، از جادههای دور
از شهر من تا عشق تو، دنیا شده غزلت
یک شب، کنار هم به شعری مشترک باشیم
هر جا که لبریز توأم معنا شده غزلت
در دل، فقط یک آرزو کردی که برگردیم
با قاچهای سیب تو، زیبا شده غزلت
آرزو حاجی خانی
بی بازگرد
عنوان شعر سوم : ۳به هر نگاه تو میرقصد از ترانه که هست
به دلفریبی و زیبایی زنانه، که هست
نه حبس هر نفسم، نه هوای مردابم
پس آن، به دامن دریاییات روانه که هست
به ( ساز و تار ) و یکی در میان به ( بوسه و تار )
به گرمی تن و آغوش ِ عاشقانه که هست
تو که تراوش عطری میان باغ دلم
به سنگ میزند آن کس، به دل شبانه که هست
تو پیله بر تن عشقی، بهشت میبافی
چرا به نقد نباشی، به صحن خانه که هست
که دوست دارمت ای عشق در نظر سرکش
برای دلتنگیت، هر شب و بهانه که هست
بزن به باغ و نترس از کلاغ تردیدت
برات، ریشه عشق و دل یگانه که هست
آرزو حاجی خانی