عنوان مجموعه اشعار : هِی ترانه، هِی ترانه __ قُلَّک
شاعر : سمیرا قادری
عنوان شعر اول : هِی ترانه، هِی ترانه ...هِی ترانه، هِی ترانه
شعر ناب عاشقانه
خط به خط از عشق گفتن*
بهترین کارِ جهانه*
جانَم و جانانَمی (تو)
چترم و بارانَمی (تو)
بُلبُلِ مَستانَمی (تو)
رُستمِ دَستانَمی (تو)
رامَم و آرامَمی تو
پخته و هم خامَمی تو
هم زمین، هم بامَمی تو*
هم "د" و هم "لامَ" می تو
رازَم و هَمرازَمی تو
کفتر و هم بازَمی تو
نغمهیِ هر سازَمی تو
شاهَم و سربازَمی تو
یارَم و دلدارَمی تو
مونس و غمخوارَمی تو
چرخِشِ پرگارَمی تو
نورَم و هم نارَمی تو
خُسرو و فرهادَمی تو
داغیِ مُردادَمی تو
دادَم و بیدادَمی تو
زادَم و همزادَمی تو
هِی ترانه، هِی ترانه
شعر ناب عاشقانه
خط به خط از عشق گفتن*
بهترین کارِ زمانه*
فروردین 96
عنوان شعر دوم : قُلّکِ عشقدِلَم رو شِکَستی چه راحَت
مثه قلّکِ بچِّگیمون
و یک مُشت حسرت، نصیبه
من و تو، واسه زندگیمون
نفهمیده بودی که قلبَم
دیگه خالیه از محبّت
بیا تا هنوز فرصتی هست
بیا پُر کُنِش با رفاقت
پاییز 90
عنوان شعر سوم : ..
شعر با زبان محاوره گفتن از گونه هایی از ادبیات است که در سال های اخیر، رشد و پویایی قابل توجهی داشته است. در این گونۀ شعری شاعر با استفاده از امکانات زبان محاوره و روزمره سعی می کند با مخاطب خود پیوندی بی واسطه و مستقیم برقرار کند. نکتۀ مهم در این میان این است که اگرچه برخی قید و بندهای زبان رسمی در شعر محاوره، از دست و پای شعر و شاعر برداشته می شود؛ شاعر همچنان در قید شعر است. به عبارت دیگر شعر محاوره زمانی به عنوان شعر پذیرفته می شود که دارای ویژگی های عمومی و کلی شعر باشد و چه ویژگی اساسی تر و مهم تر برای شعر، بالاتر از اینکه شعر باید به زیبایی شناسی و فطرت زیبایی پسند آدمی متعهد باشد.
با این نگاه اگر به شعر «هی ترانه هی ترانه» نگاه کنیم، این پرسش مطرح می شود که جایگاه زیبایی شناسی و حس زیباپسندانۀ شاعر در این شعر کجاست؟ اصلاً این شعر قرار است چه به مخاطب بگوید؟ همۀ حرف شعر در همان ابتدای شعر گفته شده است. وقتی شاعر می گوید:
هی ترانه، هی ترانه
شعر ناب عاشقانه
خط به خط از عشق گفتن
بهترین کار جهانه
همۀ حرف خود را زده است و تمام آنچه در پی این دو بیت سروده شده است، جز گرفتن وقت شاعر و مخاطبش چیزی به شعر اضافه نکرده است. هیچ مبنای زیبایی شناسانه ای هم در ادامۀ این شعر نیست. اگر شاعر سعی می کرد به دنبال تصویرهای تازه و حسی باشد، لحظاتی شاعرانه بیافریند و مخاطب را در اعجاب و لذت کشف های شاعرانه غرق کند، بازهم می شد به این شعر و شاعرش امید داشت اما در ادامۀ شعر تقریباً هرچه می خوانیم، دنباله روی کورکورانه از قافیه است و شاعر در سرودن ادامۀ شعر هیچ منطق زیبایی شناسانه ای ندارد. اگر شاعر می توانست مثل شعر دوم خود به احساس پیروی خود از قافیه مهار بزند و از قافیه و وزن برای آفرینش هنری و ادبی بهره ببرد، می شد به این شعر امیدی داشت ولی به نظر می رسد شاعر باید در این شیوه ترانه سرایی و شعر محاوره گفتن تجدید نظر اساسی کند.