عنوان مجموعه اشعار : لب مهتابی اندوه
شاعر : محمد راثی
عنوان شعر اول : حیلهاین همانست که باید باشد
با همان نور که از ناصیه اش می تابد!
بانگ سم ضربه ی اسب یاغی
گرد و خاکی در افقها انگیخت
و در اذهان توهم زدگان،
طرح یک هذیان ریخت
بردگان پچ پچه با هم کردند
بردگان
با تکان سر و دست
مژده دادند به هم زنجیران
عضلات خسته
گرمی حس خوش آیندی را
می گرفتند از هم آهسته
از دهان تا به دهان این تصنیف
تا کران تا به کران می پیچید:
این همانست که هرجا که قدم بگذارد
هرچه زنجیر فرو می شکند
هرچه دیوار فرو می ریزد
هر چه شلاق.......
صدای شلاق
ناگهان رشته ی این زمزمه را قیچی کرد
گرد و خاکی که به یک صربه شلاق نشست
جنب و جوشی که به توپ و تشری ساکت شد
حیله ی برده فروشان دغل بود انگار
که بخندند به خوشباوری منتظران
دیگربار!
عنوان شعر دوم : ....
عنوان شعر سوم : ....
شعر گفتن درنگاه نخست کار ساده ای است. کافی است قالب و مضمون شعرت را در ذهن اماده کنی. بعد مضمون را در قالب یک طرح کلی پیاده کنی، بقیه کار هم به دست کلمات است و کلمات هم که رایگان و در دسترس پس کار شعر به همین سادگی تمام است. البته اگر شاعر باشید و دستی در سرودن داشته باشید، اگر با کلمات مواجهه ای از نزدیک داشته باشید میدانید که همۀ اینها نقطۀ آغاز است و تا رسیدن به سرمنزل نهایی ره دراز است. شاعر شعر « لب مهتابی اندوه» مضمون شعرش را پیش از سرودن با تفکر و اندیشه انتخاب کرده است. او برای بیان این مضمون، طرحی را نیز تدارک دیده است. اگرچه این طرح، خیلی به شعر معروف «کتیبه» اخوان ثالث نزدیک است و آن شعر را به ذهن متبادر میکند اما به هرحال شاعر از ذهن و خلاقیت خود برای اجرا کردن آن کمک خوبی گرفته است. تا اینجا باید گفت شاعر به خوبی پیش رفته است و باید به او تبریک گفت. از این جا به بعد است که شعر نتوانسته است خود را به سطحی برساند که از شاعر انتظار میرود. سختی کار اتفاقاً در همین جاست. وقتی قرار است آن طرح کلی را در قالب کلمات درآوریم. شاعر در اینجا هم به توانایی زبانی نیاز دارد و هم به استفاده از تخیل. هم باید در خدمت محور عمودی شعر باشد و آن طرح را از دست ندهد و هم باید حواسش باشد که بهترین کلمات را برای انتقال مفهوم مورد نظر خود انتحاب کند. در این مرحله است که شعر دچار ضعف شده است.
برای مثال:
و در اذهان توهم زدگان،
طرح یک هذیان ریخت
ترکیب اذهان توهم زدگان از نظر زبانی سست و آسان گیرانه است اما از آن اگر با اغماض بگذریم، سؤال اینجاست که طرح یک هذیان ریختن یعنی چه؟ آیا هذیان بهترین کلمه ای بود که شاعر میتوانست انتخاب کند؟ در معنای کلمۀ هذیان گفتهاند که بیهوده دراییدن از بیماری و خواب و جز آن؛ چرند و پرند، گفتار بیهوده؛ پرت و پلا و تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن. آیا این کلمه به درستی در این سطر آورده شده است؟
یا برای مثالی دیگر استفاده از صفت در این سطر نشانه ای از آسانگیری در شعر است:
حیلهی برده فروشان دغل بود انگار
اگر قرار بر این بود که ما در شعر به همین سادگی، با استفاده از یک کلمه خود را راحت کنیم و معناهای مورد نظر خود را به مخاطب القا کنیم که دیگر نیازی به این همه طرح، تصویر و واژه نبود. این شعر آمده است دغل بازی برده داران را در تمام تاریخ افشا کند و به مخاطبان خود نشان دهد اما برای نشان دادن این دغل بازی باید تصویری روشن و دقیق از این دغل بازی ها نشان دهد.
شعر شاعر در مرحلۀ پرداخت با کمی آسانگیری همراه بوده است و به اندازه ای که شاعر در کشف مضمون و طرح شعر وقت و انرژِی گذاشته است، در این مرحله موفق نبوده است.