سکانس‌هایی خوب، تدوین نادرست



عنوان مجموعه اشعار : شبیه آینه
عنوان شعر اول : بخت

از عمر می گیرم تقاص اشک و آهم را
روزی اگر پیدا کنم در کوه ، کاهم را

گندم نخوردم در تمام زندگی اما
دیگر نشد جبران کنم آن اشتباهم را

من زیر بار منت چیزی نخواهم ماند
در حشر هم گردن نمی گیرم گناهم را

از دست آدم ها که کاری بر نمی آید
طوفان مگر یک روز بردارد کلاهم را

هر جا که می بینم کلاغی راه گم کرده
در خاطرم می آورم بخت سیاهم را

ای کاش دست سرزنش پای مرا می بست
روزی که بر هم می زدم عیش فراهم را

عنوان شعر دوم : زنده به گور
دیگر ندارم آن همه شوری که داشتم
در جمع غایب است حضوری که داشتم

هر روز من بدون تو تنها شب است و شب
رفتی و رفت روزن نوری که داشتم

من بودم و دلم ، ولی از بعد رفتنت
از دست رفت سنگ صبوری که داشتم

دیگر نگرد ، بعد تو پیدا نمی شود
در کوچه های شهر عبوری که داشتم

از چشم های ابری من در نبود تو
افتاد تکه تکه بلوری که داشتم

روز حساب از تو طلب کار می شود
هر آرزوی زنده به گوری که داشتم

عنوان شعر سوم : شبیه آینه
شبیه آینه ی دل که از غبار پر است
دلم گرفته و از دست روزگار پر است

درخت خشکم و دیگر چه لذتی دارد
که صفحه صفحه ی تقویمم از بهار پر است؟

تمام قاعده های جهان به هم خوردند
نگاه کن که در اطراف پونه مار پر است

به هر طرف بروم غیر مرگ چیزی نیست
چرا که دور و برم از طناب دار پر است

زدم به مسجد و از دین نیافتم خبری
زدم به میکده و دیدم از خمار پر است

چه قرن هاست که دل ها نمی رسند به هم
اگرچه دوره ی ما نیز از قرار پر است

چه عکس ها که به دیوار نقش می بندند
همیشه شهر از این نوع یادگار پر است

رقیب ! سقف دلم را به احتیاط بریز
که از وجود ترک های بی شمار پر است
نقد این شعر از : آرش شفاعی
یکی از سخت ترین کارهایی که یک شاعر غزلسرا در شعر باید از عهدۀ آن برآید ایجاد ارتباط عمودی و افقی در شعر است. شاید در شعر گذشتۀ ما ارتباط عمودی ابیات اهمیتی نداشت، این مسأله بخصوص در شعر سبک هندی به اوج خود رسید و حتی باعث ضعف عمومی شعر در آن دوره شد اما شاعر امروز باید به این مسأله توجه داشته باشد. این توجه در شعر «بخت» دیده می شود و شاعر سعی کرده است به خوبی از این منظر شعرش را دارای ارتباطی منطقی در تمام ابیات نگه دارد اما در همین شعر و بخصوص در ابتدای شعر، محور افقی تقریباً از دست رفته است به گونه ای که مخاطب ارتباط میان اشک و آه و کاه را درنمی یابد. در شعر «زنده بگور» و «شبیه آینه» اتفاق معکوسی افتاده است یعنی ارتباط افقی ابیات خوب است اما ارتباط عمودی چندان محکم نیست. مثلاً در شعر سوم شاعر در بیت اول از آینه ای غبارگرفته حرف می زند، در بیت دوم فضای شعر به سمت توصیف درختی خشکیده رفته است، در بیت سوم حرف از مار و پونه است و باز در بیت بعدی از مرگ و دار سخن به میان می آید و...الخ. البته توجه دارم که در همین شعر و شعر قبلی بیت های منفرد خوبی هم داریم که نشان دهندۀ ذوق شاعر است:
درخت خشکم و دیگر چه لذتی دارد
که صفحه صفحه ی تقویمم از بهار پر است؟
اما این بیت های منفرد به خوبی کنار هم قرار نگرفته است و شاعر در تدوین نهایی شعرش خوب عمل نکرده است. مانند این است که یک فیلم ساز سکانس های زیبا، تأثیرگذار و هنرمندانه ای گرفته باشد اما این تک سکانس ها در کنار هم که قرار می گیرند، هارمونی خوبی ایجاد نمی کنند و نمی توانند مخاطب را به سمت یک معنای منسجم و واحد هدایت کنند. شاید بخشی از این ایراد به این برگردد که شاعر در شعر دوم و سوم تأثیرپذیری بیشتری از اجبار قافیه و ردیف داشته است و به همین دلیل نتوانسته است به خوبی شعر اول، ارتباط عمودی غزلش را حفظ کند.

دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.