شعر نباید یک بار مصرف باشد




عنوان مجموعه اشعار : بینام
شاعر : زهرا غلامی


عنوان شعر اول : بینام
فکر پریدن در هوایش در سرم بود
در پیله ی غم روز های آخرم بود

از باورم پرواز ها را چیده بودند
تا ابر های آسمان بال پرم بود

در بوسه اش جز معجزه چیزی ندیدم
لب های مردم آخرین پیغمبرم بود

کابوس هایم پشت در ماندند هر شب
تا مرد رویاهای من در بسترم بود

چون کودکی در ازدحام مردم شهر
انگار دستم قفل دست مادرم بود

آن رود های در مسیر کوه جاری
موهای من، بر شانه های دلبرم بود

مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
این وزن رویاهای توی دفترم بود

عنوان شعر دوم : خالی
خالی

عنوان شعر سوم : خالی
خالی
نقد این شعر از : آرش شفاعی
سادگی در روایت و بیان شعری، خصلت خوبی است یا بدی؟
غزل «بینام» شعری است ساده، ساده به این معنا که شاعر بدون اینکه دردسری به مخاطب بدهد و او را درگیر افت و خیزهای زبانی کند، اذیتش کند و از او بخواهد، سختی ها و مرارت های شعر را به جان بخرد به شکلی نرم و آرام حرفش را می زند، درددلش را می گوید و صحنه را ترک می کند. شعر بیانی از یک رابطۀ عاشقانه است. احساس در آن طبیعتاً باید برجسته باشد که هست. لحظات حسی شعر کم نیست. آرامش بودن معشوق و شادی لحظاتی که موی عاشق بر شانۀ معشوق است. تصویرهایی که نشان می دهد شاعر می دانسته است برای نشان دادن ذوق و شوق یک راوی عاشق باید به چه چیزهایی توجه کند. زبان هم دشواری خاصی ندارد. اتفاقاً مشخص است شاعر تا حد زیادی بر زبان شعر مسلط است و می تواند بدون افتادن در دست اندازها حرفش را به زبان بیاورد. اما آیا واقعاً شعری تا این حد در دسترس و سهل الوصول؛ رغبتی برای مخاطب می گذارد که بخواهد دوباره به سمت شعر برگردد؟ احتمالاً با من هم نظرید که شعر یک بار مصرف، شعری که در اولین خوانش همه چیزش را به مخاطب لو بدهد و دیگر انگیزه ای برای دوباره خوانی به او ندهد، شعر چندان خوبی نیست. حافظ را همه هر روز و هر شب می خوانند اما حافظ هنوز هم نکته ها و هنرمندی هایی دارد که ما را به شگفتی وامی دارد. چرا؟ چون شعر حافظ باوجود اینکه ساده است و مثلاً مثل شعر خاقانی پیچیدگی های فنی ندارد، سهل اوصول نیست یعنی شاعر حواسش بوده است در معماری کلمات، تصویرسازی ها و استفاده از زبان، با نهایت دقت و وسواس کار کند و واژگان علاوه بر انتقال معنای صریح و اولیه؛ برای خوانش های بعد و کشف های دیگر نیز جایی داشته باشند. می گویند شعر حافظ مثل منشور است که از هر جانب به آن نگاه کنی نوری به رنگی خاص می تاباند. چرا این ویژگی در شعر حافظ هست اما در شعر بسیاری از همدوره هایش و شاعران بعد از او نیست؟ شاید همین که او این همه در استفاده از کلمات وسواس داشته است. آیا شاعر این غزل هم درصدی از این وسواس را داشته است؟ جواب من یکی که مثبت نیست.

منتقد : آرش شفاعی

شاعر، منتقد و روزنامه نگار. متولد 1354 در مشهد، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات اجتماعی و دبیر سرویس فرهنگ و هنر روزنامه قدس.



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.