عنوان مجموعه اشعار : ...
شاعر : احمد دَرّودی
عنوان شعر اول : انتخاببدون عشق این انتخاب ساده نبود
جدا نوشتن آب از سراب ساده نبود
بدون شب بخیر های با طراوت گل
برای پنجره تصمیم خواب ساده نبود
من و تو عمری همسایه های هم بودیم
وگرنه رد شدن از آفتاب ساده نبود
نبود اگر که دو چشم همیشه شعله ورت
فرشته جان قبول کن عذاب ساده نبود
کسی سوال پرسید از حقیقت عشق
سوال ساده ولیکن جواب ساده نبود
تیر 98
عنوان شعر دوم : ......
عنوان شعر سوم : ......
اولاً که برخی پرش های وزنی این شعر را یا باید به حساب بی دقتی شاعر در تایپ گذاشت یا به حساب بی دقتی در تقطیع مثلاً مصرع اول شعر که در شکل فعلی دچار ایراد است و شاید صورت درستش این بوده که : بدون عشق تو این انتخاب ساده نبود و شاعر در نگارش شعر دقت نکرده است. هر توجیهی برای این ایراد داشته باشیم، در صورت فعلی شعر، ایراد وجود دارد و باید رفع شود. البته در برخی قسمت ها دیگر ایراد وزنی را نمی شود به حساب تایپ گذاشت: فرشته جان...
ثانیاً برخی تناسب ها در شعر قرار بوده است، ایجاد شود اما به نظر می رسد شاعر نتوانسته است از عهدۀ شعر برآید. مثلاً شاعر در همان بیتی که در بالا به آن اشاره ای رفت گفته است:
نبود اگر که دو چشم همیشه شعله ورت
فرشته جان قبول کن عذاب ساده نبود
معنی بیت کمی پیچیده شده است. مشخص نیست دو چشم همیشه شعله ور خودشان باعث عذاب هستند یا باعث تحمل عذاب؟ اگر صورت اول را بپذیریم دیگر نبود اگر... وجهی ندارد و اگر صورت دوم را بپذیریم باید پرسید که چشم شعله ور چگونه باعث تحمل عذاب می شود؟
در بیتی دیگر شاعر گفته است:
من و تو عمری همسایه های هم بودیم
وگرنه رد شدن از آفتاب ساده نبود
رد شدن از آفتاب یعنی چه؟ ربطی که میان رد شدن از آفتاب و همسایه بودن راوی و معشوق در شعر است، چیست؟ اگر دو نفر عمری همسایه هم باشند، به راحتی می توانند از آفتاب رد شوند؟ شاید بگویید شعر منطق خود را دارد و نباید با این گونه سؤالهای منطقی با شاعر رو به رو شد. اتفاقاً با این حرف موافقم ولی مسأله این است که شاعر وقتی می تواند این حرف را بگوید که منطق ویژۀ متن را در آن جاری کرده باشد وگرنه این سؤالات مطرح می شود و شعر برایشان پاسخی ندارد.