عنوان مجموعه اشعار : خانه
شاعر : احمد ساوج
عنوان شعر اول : به خیابان میرومبه خیابان میروم
خیابان خالیست
ماغ
درلانه ها
جاریست
گزمهها
در خیابان
با چوب
یا بی چوب
دستکش به دست
گلهها را توجیه می کنند
خیابان نیایید
رمهها
اما
گاه گاهی
هوس
اب و هوایی می کنند
لعن زمین پشت سرشان
درخانه مگر نسیت نان و ابی
دستکش و دستمالی
در خانه نه اب است ونه نان
خانه پراز خالیست
دستکش و دستمالی نیست در خانه
باد بردهاست انها را از این خانه
لعن زمین پشت سرشان
خانهی ما همیشه پر از خالیست
لعن تو پشت سرم
اما
پدری
نانی
ابی
هیچ
لعن برتو
ای زمین
یاوه بافی
چرک و خون
همیشه برتوجاری
اهلت
همه نیستند
اهل
خانههای شاهی
کوری
میگویی
چه پری
چه بالی
چه زیبایی
کری
میگویی چه خوش الحانی
زمین
لعن اما برتو همیشه جاری
کور و کری
یاوه می بافی
بر میز میکوبی چکشی
حکم میدهی
لعن میفرستی
که چرا
در خانه نمیمانی
من به خیابان میروم
برای تکه نانی
ابی
که بابا نداد
اما
خدا
شاید
عنوان شعر دوم : --
عنوان شعر سوم : --
با متنی مواجهیم که به معظل روز پرداخته، و سعی کرده با حذف برخی عناصرِ واضح چون «کرونا»، «ویروس»، «ماسک»، «شستوشو»، «قرنطینه»، «تست» و... بهشکلی نامحسوس، این مسأله را دستمایۀ سرودنِ شعر قرار دهد. امّا مسأله این است که دایرۀ لغاتِ پیرامونِ این معضل از چنان وضوح و خاصیت تکرارشوندگیای برخوردارند که تنها با کاربردِ «در خانه ماندن» و «دستکش»، آشکار میشود که مضمون اصلیِ متن چیست، و در پیِ آن، مسألۀ تاریخمصرفدار بودنِ مسائل روز در شعر پیش میآید.
موضوعِ تاریخمصرفدار بودنِ هنرهای خلقشدۀ متأثر از مسائل روز، موضوعی قدیمی و تکراری است و پرداختنِ مجدد به آن، تنها موجب اطالۀ کلام میشود. امّا در این میان مسألهای که پرداختن به آن، اهمیت بیشتری دارد، چگونگیِ مواجهه با مسائل روز در هنر است. اگر شاعر میتوانست اثری خلق کند که چکیدۀ آن، جملۀ مکرّر این روزها، یعنی «میخواهیم بهخاطر کرونا در خانه بمانیم، امّا ناچاریم برای تهیۀ مایحتاج بیرون برویم» نبود، و درواقع لذت بردن یا متأثر شدن از متن، در مرتبهای پیش از (یا موازی با) اطلاعرسانیِ محضِ متن قرار میگرفت، تاریخمصرفدار بودنِ پرداختن به مسائل روز، به حاشیه میرفت. مانند بسیاری از آثار ادبی و هنری که با محوریت مسائل و مصائب روز خلق شده بودند و تا سالهای بسیار پس از آن مسائل و مصائب، همچنان هویت خود را بهعنوان یک اثر ادبی و هنری حفظ کردند؛ چراکه از یک گزارش سادۀ خبری از ماجرا فراتر رفته بودند.
شاعر در این شعر سعی کرده با کاربرد چند تشبیه و استعاره، تصاویری هنری خلق کند و شعر را از یک گزارش یا شعار ساده، بهسمت یک اثر ادبی سوق بدهد، امّا آن تصاویر هم (مثلاً تشبیه انسانها به گله و رمه) متأسفانه تصاویر تأثیرگذار و حتی خالی از اشکالی نبودند:
«گزمهها/ در خیابان/ با چوب/ یا بی چوب/ دستکش به دست/ گلهها را توجیه می کنند/ خیابان نیایید/ رمهها/ اما/ گاه گاهی/ هوس/ اب و هوایی می کنند»
که کاربرد «گزمه» بهوضوح نشان میدهد که مراد شاعر از «گله» و «رمه»، «انسان»ها هستند و بهنظر میرسد لازم است توجیهی برای این توهین وجود داشته باشد!
علاوهبر اینکه شاعر در کاربرد خالی از ابهامِ واژگان نیز موفق نبوده:
«به خیابان میروم/ خیابان خالیست/ ماغ/ درلانه ها/ جاریست»
که کلمۀ «ماغ» که متضمنِ سه معنای «مرغابی»، «ابر/ مه» و «صدای گاو» است، معلوم نیست اینجا دقیقاً به کدام معنا آمده؟ که هم با «لانه» و هم با «جاری بودن» و هم با «خیابان» در یک محور همنشینی قرار گرفته است.
نیز کلماتی چون «گزمه»، «لعن»، «الحان»، «یافه» و... از جنس بافت کلیِ این اثر نیستند.
تقطیع سطرهای بسیار افراطی این شعر نیز، اطنابِ موجود در شعر را بسیار بیشتر از آنچه هست نشان میدهد. در اینکه این متن، بهخودیِ خود متنی مطنب است و سرشار از حشو و عناصر اضافی، شکی نیست، امّا تقطیع افراطی سطرها هم در بیشتر به رخ کشیدنِ این مشکل، نقش مهمی دارد.
درمجموع این متن میتوانست حتی با پذیرفتنِ شعاروارگیِ آن، بسیار کوتاهتر از شکل فعلیِ خود باشد.