عنوان مجموعه اشعار : جاری تر از رود کر
شاعر : اسد زارعی
عنوان شعر اول : یلان عاشق زنجیر گسست یک هیولا درچین
آشوب به پا نمود در روی زمین
من مطمئنم مهار میگردد باز
با عزم یلان عاشق وروشن بین
عنوان شعر دوم : زمهریر بی کسی دست دادم مرگ بی انصاف دستش را کشید
شرم بر تو زندگی ، مرگم مرا قابل ندید
جان رنجور و رمیده در قفس آشفته است
کاش در وا میشد و این مرغ وحشی می پرید
زمهریر بی کسی و لرزش دستان تنگ
زندگانی پیله ی تاری به دور ما تنید
زندگی گاهی چنان بی رحم میگردد که کوه
کوه بی احساس می لرزد سرا پا مثل بید
زیر بار عشوه های زندگی پشتم شکست
کاش گاهی زندگی هم ناز ما را می کشید
عنوان شعر سوم : افسوسهر طرف رو میکنم یک روح زار افتاده است
قلب پر خونی به حال احتضار افتاده است
عشق این فرمانروای فاتح قلب زمین
در کشاکش با هوا از اعتبار افتاده است
شور و سر مستی بهایش آنقدر تلخ است که
باده و پیمانه از چشم خمار افتاده است
منقضی شد دوره ی پروانه های پاکباز
دور دست کرکس بی بند و بار افتاده است
از صداقت دم نزن ، هشدار ! این جا آینه
تکه تکه گوشه ای غرق غبار افتاده است
آثار قبلی شما را در پایگاه نقد شعر خواندم. از آن آثار و این سه شعری که برای من فرستاده شده، مشخص است که شاعر گرامی به بعضی از عناصر شعر و شاعری مسلط است و توان خوبی برای نوشتن دارد و با دقت در جزئیات، میتواند آثار بهمراتب بهتری خلق کند.
یکی از نکات مهم این است که شعر قرار است چه کار کند؟ اگر وارد جزئیات نشویم و به صورت کلی به هنر نگاه کنیم، میتوانیم بگوییم که از هنر باید لذت ببریم. پس آن هنر (اثر ادبی، فیلم سینمایی، نقاشی یا...) باید هنرمندانه باشد؛ که هنرمندانه بودن در هر هنری، ویژگیهای خاص خودش را دارد. اما به شعر برسیم. وقتی که شاعر مقدمات ابتدایی شعر در قالبهای کلاسیک (وزن، قافیه و...) را بلد است، باید اثری که خلق میکند شاعرانه باشد؛ یعنی زیبایی داشته باشد، روی مخاطب اثر بگذارد و... در رباعی شما، نمیشود ویژگیهای یک شعر خوب را دید و فقط میتوان گفت سخن موزون است. یعنی همان حرف عادی است که در قالب وزن درآمده است. این یکی از آفتهای شعر امروز است. خصوصاً در قالب رباعی که همه انتظار غافلگیری و تکاندهندگی دارند!
از رباعی که بگذریم، به دو اثر میرسیم که در یک وزن نوشته شدهاند و اندیشههای خوبی در هر دو دیده میشود. گرچه میشد این اندیشهها را بهتر از این پرداخت و تحویل مخاطب داد. نکتۀ جالب در هر دو اثر این است که میتوان بیت اولشان را بهترین بیت آن اثر دانست. اینکه مطلع یک غزل بیت خوبی باشد، امتیازی برای آن شعر است. امتیازی که بودنش گاهی لازم است. چون بیت اول شعر، اگر اصطلاحاً مخاطب را نگیرد، او را از همراهی با ادامۀ شعر دلسرد میکند. از طرفی، وقتی بیت اول شعر خوب است، کار شاعر در بیتهای بعدی سختتر میشود. خیلی کم پیش میآید که تمام ابیات یک شعر، ابیاتی قوی، زیبا و تاثیرگذار باشند. شاید بتوان گفت که در بیشتر شعرهای خوب، روند سینوسی برقرار است. یعنی بین هر دو بیت خیلی قوی، دو سه بیت هستند که قدرت کمتری دارند. میتوان گفت که بیتهای معمولیتر، فضا را برای بیتهای قویتر آماده میکنند. البته بیتهایی که خیلی قوی نیستند، نباید ضعیف هم باشند!
بیت اول از غزل اول، همانطور که گفتم، از نظر من بهترین بیت این شعر است. مضمونی دارد که کاملاً به طنز رسیده است. البته کاش مشکلی که در مصرع دوم وجود دارد، وجود نداشت!
دست دادم مرگ بی انصاف دستش را کشید
شرم بر تو زندگی، مرگم مرا قابل ندید
مصرع اول تصویر نسبتاً جدیدی را ارائه میکند و مضمون مصرع دوم آن را تکمیل میکند؛ اما یک نکته! با توجه به فضاسازی و مضمون بیت، معنی «مرگم مرا قابل ندید» این است که: «مرگ هم مرا قابل ندید». اگر اینطور باشد که تغییر «مرگ هم» به «مرگم» و در واقع عامیانه گفتن آن در شعری که زبانش محاوره نیست، مشکلساز است. اگر منظور شما از «مرگم»، «مرگ من» باشد، مشکل زبان محاوره حل میشود اما ذهنمان انتظار جملهبندی اول را دارد. یعنی مرگ هم مرا قابل ندید نه مرگ من مرا قابل ندید!
در اثر بعدی هم، بهترین بیت را در مطلع میبینیم. مصرع «هر طرف رو میکنم یک روح زار افتاده است» تصویرسازی خوبی دارد و میتواند توجه مخاطب را جلب کند. کاش در ادامۀ شعر هم از این تصویرسازیها میدیدیم. گاهی شاعر از واژگان کهن و قدیمی استفاده میکند، گاهی از تعابیر و تصاویر کهن و قدیمی. هیچکدام از این دو حالت بد نیست. شاعر هرطور که دوست دارد میتواند از کلمات و تعابیر استفاده کند اما اگر بتواند فضایی جدید خلق کند، بیشتر موفق شده است. مخاطب شعر علاقهای به همان حرفهای تکراری و قدیمی ندارد؛ آن هم در شرایطی که قوت کمتری نسبت به آثار قبلیتر و قدیمیتر دارند! شاعر چه از کلمات و تعابیر جدید استفاده کند، چه از کلمات و تعابیر کهن، میتواند مضامین جدیدی خلق کند یا مضامین تکراری را به شیوهای جدید و با زیبایی دیگری به کار ببرد.
شاید لازم باشد زمان بیشتری صرف آثار خود کنید و در این زمان، بیشتر به اثرتان فکر کنید، بیشتر تغییر دهید و بازنویسی بهتری داشته باشید. با این روش شاید از کمیت آثارتان کم بشود، اما مطمئناً آثار باکیفیتتری خواهید داشت. از حافظ چند شعر برای ما مانده است؟ اما با چه کیفیتی!
موفق باشید.