عنوان مجموعه اشعار : ﺩﺍﺋﻢ الغم
شاعر : سامان علی یاری
عنوان شعر اول : فاتح عشقکسی از عشقمان روزی اگر پرسید حاشا کن
مرا. دیوار کج، از روز اول تا ثریا کن
بگو یک ﺩﺍﺋﻢ الغمگین تنها بود و افسرده است
حقیقت های تلخی را برای خلق افشا کن
اگر گفتند می میرد بدون لمس دیدارت
بگو این گوی و این میدان،تو برخیز تماشا کن
به دست فاتحان امضا شده تاریخ هر پیکار
تو هم تحریف آن ایام را آغاز و امضا کن
اگر روزی تمام شهر را گشتی به دنبالم
مرا در لا به لای خاطرات تلخ پیدا کن
عنوان شعر دوم : اقتدتا بر رقیبانسری از گردن و جانی از این پیکر جدا داری
برای جان نثاری در قدمگاهت رضا داری؟
تو ای ماهی برکه با کدامین ماه درگیری
که از همصحبتی با برکه ی تنها ابا داری
زمانی که تمام آسمان در دست کرکس هاست
خیال خام پرواز از قفس را تا کجا داری؟
ندارد انتهایی خودکشی در قصه ی شیرین
برای بیستون دل چه تعبیری روا داری؟
نمازم را هزاران بار با یاد ادا کردم
نمی دانسته ام خود بر رقیبان اقتدا داری
عنوان شعر سوم : ........
شعرهای شما در نوسان مدام میان زبان شاعرانۀ سالم و بیتهای نسبتاً بی نقص و قابل توجه و زبانی دارای دست انداز و تعبیرات نارساست. البته که این ویژگی، با عنایت به زمان و نیز تجربۀ شاعرانۀ شما عجیب یا نگران کننده نیست ولی باید ضعف های زبانی تان را بشناسید و سعی کنید کم کم آنها را رفع و رجوع کنید.
شما در شعرتان میتوانید بیتی به این راحتی، خوبی و بدون دردسر بگویید:
اگر روزی تمام شهر را گشتی به دنبالم
مرا در لا به لای خاطرات تلخ پیدا کن
پس مشخص است که گام های اول را به خوبی برداشته اید و باید در مسیر پیش رو، بر تجربیات خود بیفزایید. در ادامه به برخی سهل انگاریهای زبانی شعرتان اشاره خواهم کرد تا بدانید که شعرتان دقیقاً از کجا آسیب دیده است.
بیت اول غزل اول را ببینید:
کسی از عشقمان روزی اگر پرسید حاشا کن
مرا. دیوار کج، از روز اول تا ثریا کن
این دو مصرع در مسیر و ادامه هم نیست. شما در مصرع اول از حاشا کردن امری که به واقع وجود دارد، حرف می زنید. مصرع دوم اما از امری دیگر حرف می زند. اینکه بگوییم تا ثریا دیوار کج است، اشاره به چیزی دارد که از بنیاد ایراد دارد. این دو حرف ربطی به هم ندارند یا اگر قرار بوده است، ربطی به هم پیدا کنند نتوانسته اند به خوبی با هم هماهنگ شوند. در بیت دوم گفته اید:
بگو یک ﺩﺍﺋﻢ الغمگین تنها بود و افسرده است
حقیقت های تلخی را برای خلق افشا کن
مصرع اول با ایجاد ترکیب زبانی تازه ای که از دخالت و دست بردن در زبان حاصل شده است، مصرع خوبی است اما بازهم دو مصرع هرکدام به مسیری می روند. اینکه شما غمگین، تنها و افسرده باشید، چیز نهانی و مخفی برای دیگران نیست که بخواهند برای دیگران آن را افشا کنند مگر اینکه در ابتدا تصویری از شادی و سرزندگی داده باشید و حالا کسی بخواهد و با افشاگری بگوید این تصویر سرزنده دروغ است و پشت آن انسانی غمگین وجود دارد.
در بیتی دیگر نوشته اید:
به دست فاتحان امضا شده تاریخ هر پیکار
تو هم تحریف آن ایام را آغاز و امضا کن
اینجا برای مخاطب سوال مطرح می شود که واژۀ «تحریف» چرا آمده است؟ چرا شاعر به «آن ایام» اشاره کرده است؟ آیا آن ایام تاریخ فتح فاتحان گذشته است؟ ربطش به رابطۀ راوی و مخاطبش چیست؟
یا در این بیت:
ندارد انتهایی خودکشی در قصه ی شیرین
برای بیستون دل چه تعبیری روا داری؟
ترکیب مستعمل، ذهنی و بی ربط «بیستون دل» را که تنها از شاعران هفتصد سال قبل بر می آید با ترکیب تازه و امروزی «دائم الغمگین» را مقایسه کنید تا متوجه شوید وقتی از ضعف و قوت در زبان شعر حرف می زنیم، منظورمان چیست؟