آشنایی با دستورزبان، شرطِ اوّل‌قدم است




عنوان مجموعه اشعار : _
شاعر : سجاد سبحاني


عنوان شعر اول : -
جارو میزنم
روزان رفته را در باد
و در ازدحام خاطرات رفته
غبار تن هایی که
در تنهایی رهایشان کردم
تا سرزمین خاموشان
من قاتل رفته گان تنهایم
همان ها که چشم در چشمه ی رویای دیدنم را
بر درهای سفید گشته
به انتظار بودند
و هر شبِ هرگز
مرا در آغوش خالیشان بوییدند
تا در تنهایی ام
در جستجوی زمان از دست رفته را بخوانم
گویی نه انگار
زمان پشت درهای هرگز ؛
هرگز وانشده ی سپید ؛
سپید مثل چشمان مادر بزرگ
مثل چشمهای بابا
که رنگ مبادا پاشیده بود
بر همه جای اتاق های خالیشان

عنوان شعر دوم : -
-

عنوان شعر سوم : -
-
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
یک کاربر عادی زبان بدون اینکه قواعد دستورزبانی و قوانین حاکم بر نحو کلام و قاعده‌های ثابت نوشتاری و واژگانی و حاکمیّت اشکال ثابت هم‌نشینی واژگان را کاملاً بداند، همواره تا حدّ زیادی آن‌ها را رعایت می‌کند؛ دست‌کم تا آنجاکه سخنش رسانگی لازم را برای انتقال معنی داشته باشد. امّا شاعر که کاربر حرفه‌ای زبان است، به شناسایی قواعد و قوانین حاکم بر زبان می‌پردازد؛ چراکه می‌داند برای شکستن هر قانونی، ابتدا باید آن قانون را به‌خوبی بشناسد، و اینجا با اثری مواجهیم که آشناییِ مؤلفِ آن با قواعد دستورزبان و قوانین حاکم بر نحو کلام، اگر نگوییم کمتر از آشناییِ یک کاربر عادی است، باید بگوییم دست‌کم کمتر از یک کاربر عادی، مقیّد به رعایتِ آن قوانین است؛
کاربرد علامت جمع نامتعارف، حذف نابجای رای مفعولی، کاربرد نابجای رای مفعولی، ساختِ بی‌دلیلِ صفت مفعولی و... درکنارِ اصرار به کاربردِ قید در موقعیت‌های تازه و هنجارگریز، درمجموع در این اثر، ملغمه‌ای از نادستوری و فرادستوری ارائه داده؛ به‌گونه‌ای که علی‌رغم وجود مشکلات دستوری، همچنان اصرار به دستورگریزی برای برجسته‌سازی زبانی نیز دیده می‌شود.
اساساً تفاوت بارزِ میان زبان معیار و زبان شعر را تفاوت نوع درگیری و برخورد کاربر عادی زبان و شاعر با عناصر زبانی رقم می‌زند؛ درحقیقت زبان برای متکلم (گوینده) اهلی و رام است و برای شاعر، وحشی است و سرکش. زبان برای کاربران عادی، دربرگیرندۀ قراردادهایی است که درجهت انتقال معنا به‌کار می‌روند، امّا درنظر شاعر، زبان مجموعه‌ای است از قراردادها، عناصر و ابزار کلامی که ارزش آن‌ها در خلق زیبایی بروز می‌یابد و این زیبایی توسط شیوه‌های برجسته‌سازی زبانی آفریده می‌شود.
کاربران عادی زبان وقتی با سیاق عبارات و طرز جمله‌بندی و به‌عبارت دیگر با نحوۀ بیان مطلبی برخلاف شیوۀ معمول و متعارف روبه‌رو می‌شوند، در همان نخستین برخورد درمی‌یابند که با کلامی ورای کلام عادی مواجه‌اند و اساساً همین فراروی‌های زبانی و خروج از هنجارهای معمولِ زبان معیار است که تا حدّی به نوشته، وجهۀ سبکی می‌دهد و سبب جلب‌توجه خواننده به نحو زبان می‌شود.
امّا اینجا پیش از ورود به چنین مرحله‌ای، به شاعر پیشنهاد می‌شود مدتی به مطالعۀ شعرهای ‌موسوم به «جریان ساده‌نویسی» بپردازد تا با منطق حاکم بر زبان شعر سلیم و دستورمند آشنا شود، و پس از آن بر شیوه‌های فراروی‌ زبانی تمرکز کند.
حوزۀ نحو (دستورزبان)، متنوّع‌ترین و متوسّع‌ترین حوزۀ کلام است که با دخل‌وتصرّف در زوایای مختلف آن می‌توان زبان را برجسته کرد و از حالت معمول و متداول بیرون آورد، امّا پیش از ورود به عرصۀ دخل‌وتصرف زبانی لازم است زبانی ساده، سالم، و البته دستورمدار، ملکۀ ذهن شاعر شود.

منتقد : لیلا کردبچه




دیدگاه ها - ۱
سجاد سبحاني » جمعه 02 خرداد 1399
در ضمن سپاسگزاری از بذل توجهتان به شعر بنده و نگاه موشکافانه تان به زبان نوشته و مقصود اصلی ورای این زبان، لطفا چند مورد از مصادیق اشعار " جریان ساده نویسی " را معرفی بفرمایید. با تشکر

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.