عنوان مجموعه اشعار : قهوه چشم تو
دوباره امشب از ایوان، دلم درگیر مهتاب است
خدا را شکر امشب تیر برق لعنتی خواب است
چه احساس لطیفی دارد این شب‌های احساسی
چقدر این روزها حال و هوای شعر، کم‌یاب است
دوباره شب، دوباره چای و همواره تب چشمت
که تنها حجت شیطانی اشعار ناباب است
به غیر قهوه تلخی که در فنجان چشمت بود
کجای عشق تلخ لعنتی، شیرین و جذاب است؟
به یاد آخرین عکسی که از تو خاطرم مانده
دوباره امشب از ایوان، دلم درگیر مهتاب است
نقد این شعر از : آرش شفاعی
تصویر خوبی که در نخستین بیت شعر ساخته‌اید، خواننده را به خواندن یک غزل تصویری و سرشار از تازگی امیدوار می کند اما شعر درست از بیت دوم، افت کرده است. هم از این جنبه که دیگر از آن تصویرسازی خبری نیست و هم به شکلی ساده انگارانه ساخته و پرداخته شده است. ببینید:
چه احساس لطیفی دارد این شب‌های احساسی
چقدر این روزها حال و هوای شعر، کم‌یاب است
واقعاً چه تصویر و تصوری می شود از «شب های احساسی» داشت. درصورتیکه باید این احساسی بودن را در شعر نشان داد و مخاطب را درگیر آن کرد. صفت در شعر، در مجموع باعث ضعف شعر می شود بخصوص اگر صفت، این گونه خنثی هم باشد.
در ادامه هم تصویرسازی خاصی در شعر دیده نمی شود. تصویرهایی که ساخته اید، نه جانی دارد و نه تازگی دارد. قهوه تلخ و آخرین عکس از تو، آنقدر در شعر امروز تکرار شده است که برای بیرون کشیدن تصویر تازه از آن باید انرژی فراوان و بیشتری گذاشت و این سطح از تلاش شما برای تصویرسازی برای این بیت ها نمی تواند آن را بالا بکشد و نجات دهد. بیت اول شعر نشان می دهد که می توانید بیت های بهتر و قدرتمندتری هم در ادامه بسرایید اگر به این سطح از شعر راضی نشوید و همچنان تلاش و مطالعه و تمرین را ادامه دهید.
