عنوان مجموعه اشعار : جامانده از نقد۱
عنوان شعر اول : عاشق تو شدن
مثل رویای خوب و شیرینی
لب تو یک شکوفه، یک گیلاس
بوسه های تو معدنی از عشق
و نگاه تو چشمهی احساس
مرده بودم درون خود اما
آمدی زندگی به من دادی
تو پر از شور و شوق و زیبایی
در سکوتم شروع فریادی
در جهنم اسیر بودم من
ناجی من شدی و یک مرهم
گیسوان تو میگشاید بند
دست های تو میزداید غم
من مسلمان و اهل ذکر و سجود
تو همان حوری و پریسایی
از من اما گرفته ای ایمان
نه! فریبنده دخت ترسایی
باز ماندم درون افکارم
تو برایم پراز سوال و جواب
حال من یک کلاف سردرگم
غامض السر للاوالاباب
خنده های تو را که میبینم
ناخودآگاه و شاد میخندم
عاشقی سخت مینمود اما
دل به تو من چه ساده میبندم
عنوان شعر دوم :
عنوان شعر سوم :
نقد این شعر از : آرش شفاعی
شعر شما از نظر حسی قابل توجه است. به هرحال خواننده می تواند از ابتدا تا انتها با شعر همراه شود و احساسات مخاطب با کلمات و حس رمانتیک و عاشقانۀ شعر شریک می شود. این موفقیت در حد خود، خوب است اما نکتۀ مهم این است که هنوز برای رسیدن به اوجی که از یک شعر خوب و شش دانگ انتظار داریم، راه زیادی در برابر شما و سروده هایتان قرار دارد و باید همچنان با حوصله و تمرین و مطالعه پیش بروید.
اولین نکته این است که به هماهنگی زبانی در شعرتان اهمیت بدهید. در شعری با این کلمات لطیف و زبان نرم و بدون دست انداز، ناگهان چنین مصرعی که باید چندین بار آن را از اول تا آخر خواند و آخرش هم متوجه معنای آن نشد، یک نقطه ضعف است:
غامض السر للاوالاباب
دومین نکته دربارۀ شعر شما، نوع تصویرسازی آن است. بگذارید برخی تصویرهای شعر را با هم مرور کنیم:
بوسه های تو معدنی از عشق
یا:
و نگاه تو چشمهی احساس
یا:
من مسلمان و اهل ذکر و سجود
تو همان حوری و پریسایی
از من اما گرفته ای ایمان
نه! فریبنده دخت ترسایی
سؤال من این است که در این مصرع ها چه تازگی و کشفی دیده می شود؟ این تضاد که من مسلمان اهل سجود و ذکر بودم و تو دختر (همان دخت!) ترسا، عمری چندصد ساله در ادبیات ما دارد. از حکایت پیرصنعان و دختر ترسا بگیرید تا چندین قرن بعد، این تضاد آنقدر در شعر ما تکرار شده است که دیگر هیچ لذت هنری و تازگی و طراوتی در این نوع تصویرسازی ها نیست. واقعاً خنثی تر از این تصویر می شود برای نگاه معشوق ساخت که نگاه تو، چشمۀ احساس است؟ کمی به خیال خود فشار بیاورید و سعی کنید تصویرهای تازه و جاندارتری پیدا کنید.