عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : مطهره ناصحی
عنوان شعر اول : .میخواهم امشب قدری از تو ناز کردن را بیاموزم
تا کی فقط عاشق شدن، ابراز کردن را بیاموزم
با این همه شیدایی و دلدادگی قسمت نشد آخر
حتی گره از ابروانت باز کردن را بیاموزم
باید تمام خاطراتت را به دست باد بسپارم
روزی اگر از پیله ام پرواز کردن را بیاموزم
شاید اگر بر شاخه ی سبز درختی تازه بنشینم
آن وقت حتی بی هوا آواز کردن را بیاموزم
در غار تنهایی به دنبال خدایی تازه می گردم
اینگونه شاید عاقبت اعجاز کردن را بیاموزم
آنقدر هی خط میزنم، از نو خودم را می سرایم تا
یکروز در پایان خط، آغاز کردن را بیاموزم
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
خانم مطهره ناصحی سلام.
بگذارید اول از پیام شما برای منتقد شروع کنم: «در مورد این شعر عبارت "آواز کردن" را در متون قدیم دیدهام. استفاده از این عبارت در شعر امروز آیا اشتباهه یا با تبصره و تخفیف میشه استفاده کرد؟» اول اینکه «آواز کردن» اشتباه نیست چنانکه دهخدا هم به آن اشاره کرده [لغتنامه دهخدا/ بانگ کردن. [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن. (ناظم الاطباء). فریاد کردن. بانگ برآوردن. صخب. اصلاق. اعجاج. عجیج. عج. صیحان. صیاح. صدید. صرخ. صراخ. هبیب. عزیف. زجل. قلقلة. کشکشة. سلق. (منتهی الارب ). هتف. (تاج المصادر بیهقی ). انتجاج. هیاط. هبهبة. (منتهی الارب )]؛ دوم اینکه زمان تحصیل 12 ساله، موقعی که دانشآموزی در درسی نمره قبولی نمیگرفت، از «تکماده» استفاده میکرد که به آن «تبصره» هم میگفتند که چند درجه از «ناپلئونی» هم «خفیفتر» بود [خفیف/ فرهنگ معین/ (خَ) [ع.] (ص.) 1 - سبک ، دارای وزن اندک . 2 - دارای شدت کم. 3 - خوار، زبون. 4 - مختصر، اندک. 5 - یکی از بحرهای نوزده گانة شعر] این را برای آن نوشتم که خدمتتان عرض کنم اصلاً طرفِ تبصره و تکماده نروید که «شعر به باد ده» است! سوم اینکه «آواز کردن» در بیت مورد نظر، هم درست نشسته هم خوش! یعنی شما نمره قبولی گرفتهاید و لازم نیست سفیر حُسن نیت بفرستید برای مدیر و ناظم و ممتحن و سوپریِ سرِ کوچهی دبیرِ گرانقدرتان، تا نیم نمره اضافه کند و شما از تبصره بهره ببرید!
شما شاعر واقعاً بااستعدادی هستید که از لحاظ شکل کار، مختصراً چند دههای، از غزل امروز فاصله دارید تقریباً 5 دهه، نه بیشتر! غزلتان، سهل است و البته سهل و ممتنع نیست اما در همین غزل سهل، به دلیل تسلط نسبی بر زبان و چینش درست کلمات در محور افقی و مضمونسازی موفق، شعرتان دلچسب است با این همه کافی نیست. به نظرم اگر سیمین بهبهانی میخواست به همین میزان از موفقیت اکتفاء کند در سن و سالِ فعلی شما، غزل دلچسب بسیار داشت.
شما حیطهی خطرناکی را برای ادامه مسیر انتخاب کردهاید حیطهای که در آن شاعر، تقریباً با دستِ خالی باید به «شعر» برسد یعنی اگر بخواهد از «شگرد»های دیگران یا شگردهای شخصی خودش استفاده کند، بلافاصله وارد مسیر دیگری میشود که با «استفاده حداکثری از زبان» و «نامرئیسازی شگردهای آشکار» فاصله دارد. این مسیر، به قدری دشوار بوده که حافظ به رغم تواناییهای شگفت و اشراف به مسیر «عجیب سعدی» و ثمرات آن، ترجیح داده که راه دیگری را در پیش بگیرد. این حرفها به معنی آن نیست که چنین مسیری، مسیری مردود است. اصلاً! اما بسیار دشوار است همچنانکه در آن، رسیدن به بیانی شخصی. بخش اعظمِ شاعران شهره در این شیوه، از قرن هفتم به این سو، زیرِ چترِ شعرِ سعدی گیر افتادهاند [فقط شاملو توانست با دگرگون کردن قالب، مسیر و شعر سعدی را به شیوهای مدرن، به نام خود سکه بزند]. شما استعدادش را دارید البته همین حرف را درباره میزان مطالعه و پژوهش شما، بر زبان نمیآورم! ادبیاتِ هزارساله را کم خواندهاید [چه شعر و چه نثر] البته میتوانید مخالفت کنید به اعتبار صبغهی آکادمیکتان اما حرف من [مرد] همان است! متن، با من حرف میزند گرچه غزل دلچسبیست با این همه از تسلط کاملِ شاعر بر «متن» خبر نمیدهد همین ابیات سهل را میشد با ابرام بیشتر بر «بهنگاری»، از ابیاتِ سهل به ابیات سهل و ممتنع بدل کرد. مطالعه شما در حوزهی جریانهای معاصرِ غزل، چندان زیاد نیست [ممکن است شما از آنها بهتر بگویید خُب دلیل نمیشود! آن شاعران ممکن است پیشنهاداتی داشته باشند که با اتکاء به استعداد شما خیلی بهتر شود] تنها توصیهام بیشتر و بیشتر خواندن است در همهی زمینهها و مخصوصاً از ادبیات هزارساله خودمان، ادبیات مدرن و خواندن داستان و گوش دادن به موسیقی کلاسیک غرب فراموش نشود.[هیچ وقت به خودتان نگویید مگر غزلسرا داستان باید بخواند؟!] پیروز باشید.