زبانی برای جهان شاعر



عنوان مجموعه اشعار : 2
عنوان شعر اول : مادر
تا کـــه آمـــــد در کنار پنجره مهتاب شد
قرص ماهم بیقرارم دیدو قرص خواب شد.

قصد کردم شعر گویم چشم او آمد به یاد
دفتـرم پر، از غزل های لطیف و ناب شــد.

وقت تمـرین ریاضـــی با تبـســم آمد و...
پاســـخ هر مسئــله،املای بابا آب ... شد.

من گل پژمــــرده بودم در گلستان جهان
او چورودی گشت جاری ،ریشه ام شاداب شد.

تا(چون) دو دست گرم او بر چهره ی خیسم رسید
قطره های اشک من چون گوهری نایاب شد.

کار دشواریست وصف مهربانی های او
در حریم خانه ی ما ، مادرم محراب شد.



عنوان شعر دوم : یلدا
ای زلف سیاه تو شب یلدایم
لبخند پرازمهر تو هرسودایم

یاقوت انار لب تو کشته مرا
سرگشته وخونین جگر و شیدایم

از خوشه ی انگور، وجودت سرشار
تو ساقی و من واله ی بی پروایم

برق نگهت چون غزلی از حافظ
فال من و حال خوش هر فردایم

با گرمی احساس تو ،کرسی به چکار؟
همپای بهار است شب یلدایم

من با تو و انگور و انار و غزلی
خوشبختم وغیر این تک وتنهایم



عنوان شعر سوم : دختر افغان
تقدیم به ........ که دلش مثل آیینه صاف است و مثل چشمه زلال!
و اندوهش از جنس مهربانیست
نقد این شعر از : ساجده جبارپور ماسوله
شعر مهیلا خانم را خواندم. یکی از نکاتی که در شعر ایشان مشهود است تسلط عالی ایشان بر وزن و قافیه است. معمولا یکی از اولین نکاتی که در رابطه با آثار نوقلم‌ها مطرح است همین مسئله تسلط بر ارکان عروضی ست. تنها نقطه‌ای که شعر ایشان کمی از روانی خارج می‌شود مصرع آخر غزل دوم است. البته این ایراد کوچک راهم ایشان قطعا می‌توانند به راحتی برطرف نمایند. در مورد کلیت غزل‌ها چند نکته است که باید مطرح شود. مسئله اصلی شاید زبان اثر ایشان باشد. حال و هوای شعر ایشان به وسیله زبان قابل درک است.

به قولی : «زبان، ابزار انتقال «احساس» و «اندیشه» است و شعر هم آمیزه‌ای از این دو است که به شیوه‌ای غیرمستقیم و هنری یعنی خیال‌انگیز بیان می‌شود. به همین دلیل است که شعر را «گره خوردگی زبان و خیال» دانسته‌اند. اگر شما فکر و اندیشه‌ای والا و ارزشمند داشته باشید، اگر از احساسی قوی و عاطفه‌ای سرشار بهره‌مند باشید، اما نتوانید آنچه می‌خواهید را با زبانی سالم و رسا بازگو کنید مخاطب نمی‌تواند به راحتی با احساس شما ارتباط برقرار کند یا از اندیشه‌ شما استفاده کند. اما به راستی چه چیز زبان را می‌سازد؟
آنچه موجب می‌شود ما با خواندن یک شعر حسی کهنه را بیابیم و با خواندن شعری دیگر حس کنیم شاعر دارد با زبان روز با ما سخن می‌گوید نوع چینش واژگان و جنس آن‌هاست. در اشعار پیشینیان معمولا شعر با نحوی به هم ریخته نوشته می‌شد یعنی نوع چینش واژگان چندان شاید نزدیک به نحو گفتاری مردم نبود به گونه‌ای که اگر الان هم از یک دانش‌آموز بخواهید مفهومی را به صورت شعر بیان کند نحو جمله را بهم می‌ریزد مثلا ممکن است فعل را در ابتدای جمله بیاورد. در شعر مهیلا خانم حسینی هم چنین نکته‌ای حس می‌شود. در غزل اول بیت دوم می‌خوانیم:

قصد کردم شعر گویم چشم او آمد به یاد
دفترم پر از غزل های لطیف و ناب شد.

پیش از هرچیز لای گیومه بگویم که در شعر انتهای بیت یا جمله نقطه نمی‌گذارند چرا که شعر مثل رود جاری‌ست. از سویی با نوشتار عادی متفاوت است. اما اگر بخواهیم به بحث زبان برگردیم، ابتدا بهتر است منظور شاعر را به زبان امروزی بنویسیم:
قصد کردم شعر بگویم (که) چشم‌های او به یادم آمد. (سپس) دفترم پر از غزل‌های لطیف و ناب شد. شاید این فرمول کمک کند که بفهمیم چه چیزهایی از نحو زبان جا افتاده است. مثلا جای گویم باید بگویم باشد همچنین «که» جا افتاده است. بیت دوم شعر ایشان مرا یاد شعرهای مرحوم نجمه زارع انداخت. این نشان می‌دهد ایشان شعر معاصر را نیز مطالعه کرده است.
وقت تمـرین ریاضـــی با تبـســم آمد و...
پاســـخ هر مسئــله،املای بابا آب ... شد

نکته جالب این است که اصلا این بیت از نظر مفهوم هیچ شباهتی با شعر مرحوم زارع ندارد اما فقط همان عبارت تمرین ریاضی سوار بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ذهن نگارنده این سطور را شرطی کرده است.
از حق نگذریم باید یادی هم از بیت اول کرد که به نظرم ارتباط خوبی بین قرص ماه و قرص خواب شکل گرفته است. هرچند پیش از این شاعران از این تصویر استفاده کرده‌اند اما در شعر مهیلا خانم حسینی هم زیبایی خاص خودش را داشت. بیت‌های بعدی و بعدی باز هم شاعر به مهربانی‌های مادر می‌پردازد. زیباست که شاعر به مضمونی چون مادر پرداخته است.
در شعر بعدی هم شاعر وزن کوتاهی را برای بیان تفکرش انتخاب کرده است. در این شعر نیز ردی از ادبیات کهن دیده می‌شود. هنوز زود است که شاعر به زبان و جهان‌بینی شخصی خود برسد اما به مرور با مطالعه می‌توان به این مهم دست یافت. چیزی که این روزها باید بیشتر به آن پرداخته شود ساختن جهان خود در شعر است. من مستحضر هستم که شاعر 15 سال بیشتر ندارد و سابقه شعری اندکی دارد اما فکر می‌کنم با اندکی تفکر و نوشتن از جهان پیرامون شعرهای این شعر به مرور زمان تغییر خواهد کرد.
امیدوارم در آینده از ایشان بیشتر و بیشتر بخوانم.

منتقد : ساجده جبارپور ماسوله

دی ماه سال 1369 در رشت‌ به دنیا آمدم. در تهران و شیراز و رشت بزرگ شدم. آب و هوا و طبع شعردوست مردم و خانواده‌ام در رشت و شیراز کار خودش را کرد و از یازده سالگی شروع کردم به نوشتن. تحصیلات و شغلم در حوزه حقوق بین الملل است که البته ربط چندانی به شعر ندارد. ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.