عنوان مجموعه اشعار : .
عنوان شعر اول : .
عشق خوب ار دو طرف داشت باشد خوب است
طرف انصاف و شرف داشته باشد خوب است
بشکند سنت خود را و مرا یار شود
دین آقای نجف داشته باشد خوب است
زندگی کردم و در مابینش فهمیدم
آدمی گر دو هدف داشته باشد خوب است
اولا داشتن یک نفر از جنس خودش
دوما آب و علف داشته باشد خوب است
عشق نزدیک گر فاصله فاصله هاست
پل اگر پایه به کف داشته باشد خوب است
طرفت منحصراً عشق تو باشد بد نیست
بودنش، شور و شعف داشته باشد خوب است
تا به شاعر شدن بعد تَتَن تَن تَتَن
شعر، موسیقی دف داشته باشد خوب است
عنوان شعر دوم : .
.
عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : ساجده جبارپور ماسوله
اشعار آقای عشقی نور را همیشه دنبال میکنم. از سویی ایشان همیشه به بنده لطف دارند و معمولا شعرها را برای بررسی من میفرستند. شعر دیگر ایشان را نیز خواندم با توجه به اشعاری که پیش از این مطالعه کردهام نکتهای به نظرم آمد که بیان آن خالی از لطف نیست بیان شود.
امروزه اشعار معمولا زبان سادهای دارند. به دور از تکلف به بیان لحظهای از زندگی میپردازند. البته این سبک از نوشتن هرچند مخاطب عام را به دلیل ساده فهم بودن بیشتر جذب خود میکند اما از آسیب هم در امان نبوده است. رسالت شعر به عنوان یک اثر هنری شاید بیش از بیان یک موقعیت باشد. شعر فارغ از شاعرانگی و آرایههای ادبی میتواند تریبونی برای بیان عقاید نویسندهاش باشد. اگر بر فرض معنای کلام را یک مکعب در نظر بگیریم میبینیم که هرکس میتواند با توجه به دید خودش از یک زاویه به این مکعب نگاه کند. گاهی شاعر از کنار به یک موضوع نگاه میکند، گاهی از بالا، گاهی از گوشه و گاهی از درون. وقتی بیان یک نکته در مورد یک مسئله تنها به نگاه از سطح محدود نشود کلام شاعر بُعد و لایه پیدا میکند. یعنی شاعر از کلماتش نه تنها برای بیان ظاهر، که برای بیان چیزی بیش از آنچه از بیرون مشخص است استفاده کرده است. با اینکه ممکن است شعری که فقط ظاهر را دارد مخاطب عام بیشتری را جذب کند(شبیه آنچه این روزها دارد اتفاق میافتد) اما وقتی شاعر هم بتواند به ظاهر یک امر(بُعد آسان) و هم به لایههای بیشتری از مفهوم که به سادگی قابل دستیابی نیست(بُعد ممتنع) بپردازد، اصطلاحاً سهل الممتنع شعر سروده است. در میان شاعران گذشته این مقام متعلق به حضرت سعدی است. شاعر برای اینکه به تشخص در کلام برسد نیاز است ابتدا از شاعران بزرگ مشق نویسی کند به قولی ما بر شانه غولان ایستادهایم یعنی از پیشینیان گرفتهایم و بر آن افزودهایم.
ابتدا که نقاشی را شروع کرده بودم تا مدتها مشغول تقلید آثار نقاشان بزرگ بودم. تکنیکها، ترکیب رنگها و کشیدن انحناها و تصاویر مختلف با استفاده از رنگ روغن روی بوم ابتدا شاید غیر خلاق به نظر بیاید اما کم کم راه را برای یادگیری بسیاری از اصول نقاشی باز میکند. شعر نیز این چنین است. شاعر برای خویشتن شدن باید از مرحله دیگران شدن و تقلید گذشته باشد. شعر جناب عشقینور طبق معمول بسیار پیشروتر از سن و سابقه ایشان حرکت میکند. شاید من به عنوان منتقد تنها اگر بخواهم خیلی سختگیر باشم و ایرادی بگیرم باید به همین یک لایه بودن شعر اشاره کنم. همانطور که ابتدای صحبتهایم مطرح کردم زبان ساده و در سطح بودن شعر یکی از مواردی ست که حتما باید به آن توجه شود. توصیه اکید من به ایشان خواندن بسیار سعدی از شاعران کهن و حسین منزوی از شاعران همعصر است. از سویی اگر بخواهیم سادهنویسی را توصیه کنیم خواندن اشعار مکتب وقوع(وحشی بافقی، میلی مشهدی و...) نیز توصیه میگردد. همچنین اگر هم میخواهید از قدرت شعر پارسی در قرنها پیش شگفت زده شوید رودکی و نظامی بخوانید. شاعرانی که ذکر خیرشان شد هرچند زبان سادهای دارند اما قدرتی نیز در کلامشان مشهود است که مخاطب را مجذوب میکند به عبارتی از دل مکعب به اجزا و اطراف آن نگاه کردهاند.
مسئله بعدی که در مورد این غزل جناب عشقی نور مطرح است محور عمودی ست. محور عمودی خطی نامرئی ست که روایت کلی شعر را بیان میکند. اگر بیتی از روایت کلی جدا باشد اصطلاحاً محور عمودی شعر پررنگ نیست یا بهم خورده است. در شعر ایشان هم جبر قافیه موجب شدهاست بیت سوم و بیت آخر از روایت کلی دور باشند و این مسئله در بیت آخر بیشتر به کلیت کار ضربه میزند.
در نهایت من میدانم که سختگیرانه نظر میدهم اما با توجه به شناختی که از جناب عشقی نور دارم، میدانم که پیگیر هستند و هرروز آثار بهتری از ایشان خواهم خواهند.
با ارزوی موفقیت روزافزون.