کنایه‌‌های حقیقی




عنوان مجموعه اشعار : هاشور ۱۷
شاعر : سعید فلاحی


عنوان شعر اول : ۱ و ۲
- صبحانه:

صبح ها،
یک "دوستت دارم"
روی میز بگذار!
...
گاهی این جمله،
بیشتر از هر صبحانه ای می چسبد.

ـــــــــــــــــــ

- کودکانه:

دوستت دارم!
وقتی کودکانه،
درخیابان های شلوغ
دستم رامی گیری ...
--نکند،،،
--گم شوی!

عنوان شعر دوم : ۳ و ۴
- گل‌های قالی:

آه'''
گل‌های قالی‌ی اتاقم
--پژمرده‌اند!
با من،،،
به نم‌نمای پرسه‌ات
چشم دوخته‌ایم!


ـــــــــــــــــــ


- قبله‌گاه:

تو،،،
قبله‌گاهِ عاشقانه‌ام.
...
وَ چشم‌های من،،،
در طوافِ بی‌وقفه‌ات!

عنوان شعر سوم : ۵ و ۶
- پرواز:

در هوای تو پَر می‌کشم!

انگار،،،
گنجشک‌های شهر--
در قلبم لانه کرده‌اند!


ـــــــــــــــــــ


- نخ به نخ:

عشق،
مردی تنهاست!
که دود می‌کند
نخ
به
نخ
غمِ ندیدنت را.


#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
دربارۀ شعرهای آقای کوردستانی، پیش‌تر هم مطلبی نوشته بودم، و در آن به‌طور ویژه به ویژگی‌های شعر کوتاه و کوتاه‌نویسی در کار او پرداخته‌ بودم؛ نکته‌ای که در شعرهای اخیرش نیز، باید موردتوجه قرار گیرد.
و همچنان معتقدم که شاعر می‌توانست موجزتر بنویسد، و همچنان معتقدم که موفق‌ترین کارهایش، به کاریکلماتور نزدیک‌ترند تا شعر کوتاه، و باز هم همچنان معتقدم که آقای کوردستانی در کاریکلماتورنویسی، توفیق بیشتری دارد و خواهد داشت، و نیز همچنان معتقدم که علاقۀ شاعر به خلق جملات حکیمانه، شاعرانگیِ آثارش را تحت‌الشعاع قرار داده است.
امّا نکته‌ای که لازم است به آن اشاره کنم، ارسال چندین اثر توسط شاعر است، که درنهایت منجر به این می‌شود که منتقد نتواند در مجالی اندک، روی تک‌ به تک آثار تمرکز کند و همیشه در حق چند اثر، اجحاف می‌شود، و چه‌بسا که اگر شعرها جداگانه ارسال می‌شدند، مجال بیشتری برای پرداختن به آن‌ها می‌بود.
از همین منظر، ترجیح می‌دهم به‌ جای بیان مطالبی کلی دربارۀ جمیعِ آثار، دربارۀ یک شعر به‌طور ویژه صحبت کنم؛ شعری که فضای سورئال آن، مخاطب را برای دقایقی به مکث و لبخند وامی‌دارد:
در هوای تو پَر می‌کشم!

انگار،،،
گنجشک‌های شهر--
در قلبم لانه کرده‌اند!
و البته که زیباییِ این شعر، تنها به‌خاطر خلق فضای سورئالِ آن نیست، بلکه دقیقاً متوجهِ توجهات زبانی شاعر، و به‌طور خاص، متوجهِ تأمل ویژۀ او بر قاعده‌کاهی‌های معنایی است.
«در هوای تو پر می‌کشم»؛ یک کنایۀ معروف است که شاعر وجه حقیقیِ آن را در نظر گرفته و برای آن وجه حقیقی، توجیه و تعلیل تراشیده، و چقدر هم شاعرانه و زیبا. با یک مثالِ تقریباً مشابه، می‌توان کاری را که شاعر در این شعر کرده، تا حدودی تحلیل کرد، و آن مثالِ تقریباً مشابه، مثلاً می‌تواند بخشی از «زمستان» اخوان‌ثالث باشد، آنجا که می‌گوید: «دمت گرم» و می‌دانیم که این جملۀ کنایی، به معنیِ «زنده باشی» و «نفَست دائم و برقرار باشد» و... است، امّا اخوان توجهِ زیباشناسانۀ خود را از وجه حقیقی آن نیز دریغ نکرده و در سطر قبلی با آوردنِ «هوا سرد است»، بین «سرد» و «گرم» تضاد برقرار کرده است.
آقای کوردستانی نیز در این شعر تقریباً چنین کاری کرده است؛ «در هوای کسی پر کشیدن» کنایه است از اشتیاق فراوان برای کسی داشتن و مشتاقِ او بودن، امّا شاعر وجه حقیقیِ آن را که «پر کشیدن» است، دستمایۀ خلق تصویری شاعرانه در سطرهای بعد قرار می‌دهد، و متعاقباً طپیدنِ قلب را نیز به تحرّک گنجشک (و نه یک گنجشک دربرابر یک قلب، که تمام گنجشک‌های یک شهر در یک قلب) تشبیه می‌کند.

منتقد : لیلا کردبچه




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.