عنوان مجموعه اشعار : گل آفتاب گردان
شاعر : ابوالفضل یوسفی
عنوان شعر اول : گل آفتاب گردانگفت این سخن سخندانی : خط به خط آیه های قرآنی
گفته این نکته را ، نمی دانی ؟ تا مرنجی دلی مرنجانی
فتح دل کن به غمزه ی می ریز ، شوخ و خونریز همچنان چنگیز
که گران گوهری است این دل ، نیز سُفتنش نیست کار آسانی
می توان گفت این سخن به وضوح ، فتح دلهاست بهترین فتوح
توبه کن ، توبه ای ز جنس نسوح ، ز همه راه های شیطانی
لذت این جهان ببین خوبی ست ، ثروت آدمی همین خوبی ست
آدمی مردنی و این خوبی ست که کند جاودانه انسانی
هرکس از نوعی است آب و گِلش ، هرکسی می خورد ز آبِ دلش
لقمه زنبور گیرد از عسلش ، مگس از لاش ها خورد نانی
زندگی در تب نیاز؟ آری ، مرگ در سوز و در گداز؟ آری
در عوض گر کفِ نیاز آری گنج قارون و ملکِ دارا نی
پله پله ز نردبان زمین تا به بالا روی بیا پائین
که به یاسین نبوده غیر ازاین راز معراج های عرفانی
فلکی که مقام عیسی شد ، در ره عشق منزل ما شد
با همه علم غرق دریا شد یوسف این رند مرغِ طوفانی
در شب این کویر ظلمانی ، گرچه از تیرگی هراسانی
سمت هر نور رو مگردانی ، تو گل آفتاب گردانی
عنوان شعر دوم : گل آفتاب گردانگل آفتاب گردان
عنوان شعر سوم : گل آفتاب گردانگل آفتاب گردان
آقای ابوالفضل یوسفی سلام.
خوشحالم که به رغم اینکه در بخش پیام برای منتقد نوشتهاید: «بنده هیچگونه کلاس آموزشی یا استادی نداشتم وحتی آشنایی با وزنها و ... ندارم و تمام این نوشتهها صرفا از روی ذوق خدادادی است (اگر حمل بر خودستایی نشود)» از تسلط نسبی بر وزن و قوافی [چه اصلی و چه کناری] برخوردارید و طبیعتاً موهبتیست که مطمئناً حاصلِ «بسیارخوانی» متون قدیم و حتی حفظِ شعر است اما این موهبت اگر با «دانش» همراه نشود، بدل به «نزول بلا» میشود! چگونه؟ در این 38 سالی که در این وادی قدم میزنم [با احتساب اولین شعرخوانی و پخش تلویزیونی آن، محاسبه کردهام نه مثلِ برخی دستاندرکاران ادبی فضاهای مجازی که انشای کلاس سوم ابتدایی خود را دال بر شروع ادبی خود فرض میکنند!] همیشه بااستعدادترینها زمین خوردهاند! چرا؟ چون متکی به استعداد خود بودهاند و از دانش ادبی، دوری کردهاند. زمزمهشان نیز این بوده: «شاعری طبع روان میخواهد/ نه معانی نه بیان میخواهد!» امیدوارم که شما از جملهی این بااستعدادها نباشید. اینکه نوشتهاید که «بنده هیچگونه کلاس آموزشی یا استادی نداشتم» نشانهی آن است که احتمالاً از کتابها آموختهاید. من هم نه استادی داشتم نه در کلاسی نامنویسی کردم اما از کتابها بسیار آموختم. استادی نداشتم چون در روزگار ما، دیدنِ استاد مثلِ معجزه بود چه برسد به رفتن به کلاساش! مثلِ الان نبود که جهان درِ الطافاش را گشوده و بارانِ «کلاس ادبی» بر این مُلک بارانده! آن زمان، کتاب در دسترس نبود چه کلاسیکاش چه مدرناش، چه نظریاش چه «اجرا»ی عملیاش. این همه منابعِ آموزش آسان عروض و صنایع لفظی و معنوی هم نبود. من وزن را از کتاب «المعجم فی معاییر اشعار العجم» [اَلمُعْجَم فی مَعاییرِ أشعارِ العَجَم«مطالب روشن و منظم دربارهٔ قوانین اشعار فارسی»، کتابی است به فارسی نوشتهٔ شمس قیس رازی در سدهٔ ۷ ق که به علم عروض، قافیه و نقد شعر میپردازد. این کتاب سالها مرجعی معتبر برای اهل ادب بود و هنوز نیز ارزش ادبیِ خود را تا حد زیادی حفظ کردهاست. این اثر پس از سال ۶۳۰ ق نگاشته شدهاست. این کتاب را اهل فن غالباً و بهاختصار با عنوان المعجم میشناسند. شمس قیس، المعجم را به نام شاهزاده ابوبکر بن سعد بن زنگی نگاشتهاست. پس از دیباچه و شرح نحوهٔ شکلگیری کتاب، در قسم اول به فن عروض، در قسم دوم به علم قافیه و نقد شعر، و در خاتمهٔ کتاب به لوازم شاعری و نقد شعر و انواع سرقات ادبی اشاره شدهاست. بخش عروض المعجم قدیمیترین و جامعترین منبع باقیماندهٔ عروض فارسی است. بخش صناعات المعجم عمدتاً برگرفته از کتاب حدائق السحر فی دقائق الشعر اثر رشیدالدین وطواط است و حدائق السحر هم برگرفته از ترجمانالبلاغه محمد بن عمر رادویانی است؛ اما احتمالاً شمس قیس ترجمانالبلاغه را در اختیار نداشته و در مواجهه با حدائقالسحر اصلاحاتی ایجاد کرده؛ مثلاً ترتیب صنایع را تغییر داده و نام برخی را عوض کردهاست. همچین، از شاعرانی که پس از رشید وطواط بودهاند یا او عامدانه از آنها نامی نیاورده، شاهد آوردهاست] یاد گرفتم در حالی که هر روز به کتابخانه ملی میرفتم و کتابدار، اجازه میداد که تنها 6 صفحهاش را جلوی روی خودش بخوانم چون نسخه موجود، ورق ورق شده و در حال فرو ریختن بود! اینها را ننوشتم که ذکر مصیبت کنم، نوشتم که آموختن وزن، یک ضرورت است تا بتوانید سازِ وزنِ عروضی را بنوازید. وزنِ عروضی، موسیقی شعر نیست تنها سازیست که با توجه به تسلط نوازنده بر آن، آواهای متنوع و گوناگونی از آن به گوش میرسد. شما به شکل خدادادی، میتوانید ساز را به صدا درآورید اما تا به گوش رسیدن موسیقی از آن، راهی طولانی در پیش است. امیدوارم، خودآموزیِ خود را به بهترین حالت ممکن، ارتقاء بخشید. منتظر آثار تازهتان هستیم. پیروز باشید.