توجه به سؤالات بی‌پاسخ در ساختار شعر




عنوان مجموعه اشعار : لحظه ی بلوغ ثانیه
شاعر : الهه یوسفی رامندی


عنوان شعر اول : سنا
به فراوانی کاترین ها
و قدرت ویکتوریا
شاید روزی به سلطنت قلبت رای بدهم

عنوان شعر دوم : نگاه
آن شب نیمی از ستاره
تکه ای از پنجره
قسمتی از قدم های بلند مردانه
و تمام لبخندت را دیدم

عنوان شعر سوم : تاردیس
تاریخ بزنید
تا مورخان بدانند
آینده برای من نستالژیک است !
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
در هر سه متن ارسالی خانم یوسفی، علاوه‌بر شکل صوریِ زبان، که عملاً عاری از هرگونه ویژگی‌های هنری و زیباشناسانه‌ است، و با یک زبان سادۀ خبری هیچ تفاوتی ندارد، ساختار مضمونی آثار هم ساختارهای بی‌نقصی نیستند.
آموختنِ زبان شعر و شگردها و شیوه‌های برجسته‌سازیِ زبان که درنهایت منجر به خلق زیبایی در زبان شعر، و به بیانی دیگر منجر به خلق زبان زیبا در شعر می‌شوند، با مطالعۀ نمونه‌های خوبِ شعر فارسی، با مطالعۀ کتاب‌هایی که بر مقولۀ زبان شعر تمرکز دارند، و درنهایت با تمرین و ممارست شاعر و تن دادن به آزمون و خطاها و دست زدن به تجربیات تازه و حتی بارها آزموده شده، امکان‌پذیر است و شاعر اگر زمانی را به‌طور مداوم به این امر اختصاص دهد، ظرف مدت زمانی کمتر از یک سال، می‌تواند به زبانی پیراسته و آراسته و زیبا دست یابد. امّا مقولۀ ساختار مضمونی اثر، نیاز به اطلاعات و دانش عمیق‌تری دارد که علم معانی، فلسفه، برخی مباحث در علم منطق، و آشنایی با انواع شیوه‌های داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی و... می‌تواند ذهن شاعر را در ساختن و پرداختنِ مضامینِ ساختمند و هدفمند، یاری کند. از همین رو ترجیح می‌دهم به‌جای ارائۀ پیشنهادهایی در حوزۀ زبان شعر و موسیقی شعر ـ که البته بی‌فایده است و شاعر، خود باید در این دو عرصه تجربه بیندوزد ـ توجه شاعر را به مشکلات مضمونی و ساختاری آثار ارسالی‌اش جلب کنم:
ـ در اثر اول می‌خوانیم: «به فراوانی کاترین‌ها/ و قدرت ویکتوریا/ شاید روزی به سلطنت قلبت رأی بدهم» که چندین پرسش را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند (و یک روش ساده برای اینکه شاعر بداند اثرش خلاء ساختاری دارد یا نه، همین است که ببیند آیا شعرش از این دست سؤالات بی‌پرسش ایجاد می‌کند یا نه).
مخاطب با شنیدن این اثر، خواهد پرسید :«چرا کاترین؟»، «چرا ویکتوریا؟» یعنی این دو نام، چه فرقی با بی‌شمار نام‌های دیگر ـ حتی از مشاهیر و ابرقدرت‌های جهان ـ داشته‌اند که انتخاب شده‌اند؟ آیا ویژگیِ اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و...ِ خاصی در وجودِ این دو شخص بوده که نام‌شان را ملازمِ مضمونِ «رأی دادن به سلطنت» قرار داده است؟
و سؤال بعد: «چرا کاترین‌ها به‌صورت جمع دربرابر ویکتوریا به‌صورت مفرد قرار گرفته‌ است؟» یعنی آیا در مضمونی تاریخی و سیاسی که حول‌محور «رأی دادن به سلطنت» شکل گرفته، چندین «کاترین» و یک «ویکتوریا» نقش و تأثیر داشته‌اند؟ و آیا آن «ویکتوریا» آنقدر «قدرت» داشته که شاعر ناچار باشد «فراوانیِ» «کاترین‌ها» را در مقابلش بنشاند؟ و آیا در تاریخ سیاسی جهان، کاترین و ویکتوریای مشهوری وجود داشته یا دارد که ضدّ سلطنت باشد؟ و آیا اصلاً سلطنت نیاز به رأی‌گیری دارد؟ و...
و در شعر دوم نیز باز مخاطب با تعدادی سؤالات بی‌پاسخ مواجه است: «چرا نیمی از ستاره؟»، «چرا تکه‌ای از پنجره؟»، «چرا قسمتی از قدم‌ها؟» و «چرا تمامِ لبخند؟» آیا سخن از تمامیّت‌خواهی است؟ آیا شاعر می‌خواهد بگوید دربارۀ هرچیزی، به بخشی از آن قانعم، امّا دربارۀ تو، تمامیّت‌خواهم؟ پس چرا از فعل «خواستن» استفاده نکرده و از فعل دیدن استفاده کرده؟ و آیا دیدنِ نیمی از چند چیز (به دلیلی ناشناخته که خود، سؤالات بی‌پاسخ دیگری ایجاد می‌کند) و دیدن یک چیز به‌طور کامل (که چراییِ آن هم سؤالِ دیگری است)، اهمیّتِ نوشتن دارد؟

ساده‌ترین راهِ آموزشِ منطقِ ساختار شعر به نوآموزان این عرصه همین است که نگذارند اثرشان، هیچ سؤال بی‌پاسخ و هیچ چرای بی‌جوابی در ذهن مخاطب ایجاد کند.

منتقد : لیلا کردبچه




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.