توفیق در تولید مفاهمه




عنوان مجموعه اشعار : -
شاعر : اسحق فتحی


عنوان شعر اول : دست بوس*


چه خواب؟!!
که دیرینه ساز می نوازد
با رقص واژه ها بر یال بلند نت هایی که رمیده اند...!
به دست بوس* تا آستانه ی شامگاهان
بر انحنای لغزنده زین ها..
و لبخند ترد دخترکان که در شرم غریبی کز کرده
تا شنیدن "مبارک باد" بزرگان ایل...
آی* می نا به دوش
جاودانگی را عشق تو شکوفه می زند
*دست بوس:ایل بختیاری به نخستین دیدار خانواده داماد برای خواستگاری دست بوس می گویند.
*می نا (may -na): نوعی روسری یا سربند مخصوص زنان بختیاری


عنوان شعر دوم : تاوان بیگناهی
دلم را دست انداخته بود
جوری که خودم را باورانده بودم :
"راه بی دست انداز که نمی شود..!"
یکی نبود بگوید ...
این بزرویی که تو می روی به سمنگان نمی رسد..
...و از تهمینه تا سپیده راه دوری است !
گزیده بودم ای کاش همان شب
به جای لبهای دردناک خویش
لب های بیدار کنارم را ...!


عنوان شعر سوم : ظهر تابستان
کلافگی ظهر تابستان
در پرسه های خاکی پا پتی (پا برهنه)
نیمروز شرجی و خواب
و سماجت کشدار مگس ها...
با بوسه های دلهره در عرق ریز سایه دیوار
آوخ که دخترکان همسایه چقدر بی خوابند
ظهر تابستان...
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
از هر سه شعر زیبای آقای فتحی لذت بردم، بی‌آنکه با خودم بگویم ای کاش این شعرها را من گفته باشم؛ و این، یکی از ویژگی‌های یک شعرِ خوبِ بومی است، که در اوج لذت بردن از آن هم، می‌دانی که بومیِ خودت نیست و با اقلیم تو بیگانه است و تو، بدون زیستن در آن اقلیم و خو گرفتن به آن زادبوم و عشق ورزیدن به آن، نخواهی توانست شعری بنویسی که در آن هوا نفس می‌کشد. و شعر آقای فتحی چنین شعری است، و البته مجهز به حُسنی (و یا بهتر است بگوییم عاری از عیبی) است که آن را برای مخاطبانِ غیربومیِ فضای شعر او نیز رسا و قابل‌فهم می‌کند؛ و آن بهره‌مندی از عناصر مشترک در زبان معیار (و یا بهتر است بگوییم عاری بودن از بافتِ زبانیِ بومیِ غیرقابل‌درک برای کاربران زبان معیار) است.
شاعر می‌خواهد با مخاطبش به تولیدِ مفاهمه برسد، پس می‌داند باید از چه عناصری بهره بگیرد تا این تولید مفاهمه با اختلال مواجه نشود، و آنجا هم که حس‌ می‌کند ممکن است مخاطب با درکِ بهترِ واژه‌ای مشکل داشته باشد، بلافاصله آن را در پانویس شرح می‌دهد، و حال آنکه بدون توضیح نیز واضح بوده‌اند.
و از یاد نبریم که استفادۀ افراطی از واژه‌های بومی و عناصر فرهنگیِ بومی (با توضیحات یا بدون توضیحات) متأسفانه از عواملی است که حتی بهترین شعرهای شاعران بزرگی چون منوچهر آتشی را از دسترسِ حوزۀ تلذذ کاربران زبان معیار دور کرده است.
آقای فتحی با ظرائف و ویژگی‌ها و امکانات زبان فارسی آشناست، و عمق این آشنایی را می‌توان در ترکیب‌‌های زبانی او دید، یا آنجا که میان فعل مرکبِ «دست اندختن» و ترکیبِ «دست‌انداز» ارتباط لفظی برقرار می‌کند و یک‌دفعه یادِ مخاطبِ آشنا با ظرائف زبان فارسی می‌اندازد که چطور یک فعل مشخص، هنگام ترکیب با یک واژۀ مشخص، مادۀ ماضی و مادۀ مضارعِ آن، دو نتیجۀ کاملاً متفاوت به دست می‌دهند.
ازسویی دیگر، تلاش توفیق‌آمیز شاعر در برقراری پیوند میان واژه‌های مورداستفاده در فرهنگ و زبان عامه، و زبان فاخر ادبی، قابل ستایش است. شاعر می‌گوید: «دلم را دست انداخته بود/ جوری که خودم را باورانده بودم / "راه بی دست‌انداز که نمی‌شود..!".» و خوانندۀ شعر، بی‌آنکه حس کند میانِ «جوری که» و «باوراندن» غرابت فرهنگی وجود دارد، با آن ارتباط برقرار می‌کند.
رعایت ایجاز نیز از دیگر نکات مثبت و قابل‌توجه در شعرهای آقای فتحی است، اینکه به‌جای «حالا چه وقتِ خوابیدن است؟» می‌گوید: «چه خواب؟!» و اینکه هرجا فعل جمله، به‌راحتی قابل‌حدس باشد، آن را حذف می‌کند، و ...

منتقد : لیلا کردبچه




دیدگاه ها - ۱
اسحق فتحی » سه شنبه 15 مهر 1399
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد کرد بچه از حسن نظر جناب عالی ودقت و حوصله ای که برای خوانش نوشته های من بخرج دادید بسیار سپاسگذارم

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.