عنوان مجموعه اشعار : فکر دل
شاعر : محمد حسین رخشانی
دوستت دارم و این فعل و فغانم شده است
روز و شب فکر تو مفهوم جهانم شده است
همه بدجور به بی خود شدنم می نگرند
من ولی مست توام! درد نشانم شده است
آدمی بر سر سودا نظرش سوده شود
نشناسد دگری را، دلش آلوده شود
در نظربازی این دل گرکه خامی بکنیم
شاید این شعله بی تاب بسی دوده شود
چشم می بندم که دل تصویر چشمانت کشد
برق چشمانت ندیده! طرح دریا میکشد
موج هایش اشک تو! طوفان نماد خشم تو
رو کن آن دریا که این دل را به هرجا میکشد
خوشحالم که هنوز مینویسید و نوشتههایتان را برای نقد میفرستید. این دومین بار است که دربارۀ آثارتان مینویسم. امیدوارم از فاصلۀ نقد قبلی تا این نقد، در زمینههای مختلف حسابی مطالعه کرده باشید و نکاتی خوبی یاد گرفته باشید. نکاتی را هم من میگویم تا به دانستههایتان اضافه کنید و آنها را مقدمات مطالعات بعدی خود قرار بدهید.
قالبهای متدوالی که از دو بیت تشکیل شدهاند، رباعی و دوبیتی هستند که هر کدام برای خودشان وزن ویژهای دارند. دو بیت شعری که وزن رباعی یا دوبیتی نداشته باشد، در این قالبها جا نمیگیرد و همینطوری دو بیت شعر است! میتوانید دربارۀ قالبهای شعر فارسی بیشتر بخوانید و با توجه به نوع نوشتههایتان، مثلاً آنها را به غزل تبدیل کنید.
شعرتان در هر قالبی که باشد باید وزن سالمی داشته باشد. با توجه به شناخت مختصری که از شما پیدا کردهام، احتمالاً وزن را سماعی بلدید که بهترین حالت برای دانستن وزن است؛ اما برای اینکه مشکلات جزئی وزن را برطرف کنید، باید دربارۀ اوزان شعر فارسی، تقطیع وزن و باقی نکات تئوری مطالعه کنید تا از پسِ نوشتههای خودتان بربیایید. برای مثال وزن نوشتۀ اول شما «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» است. مصرعهای اول، دوم و چهارم از این نوشته به جای اینکه با فعلاتن شروع شوند، با فاعلاتن شروع شدهاند اما وزن هر چهار مصرع درست است! شما به دلیل اینکه وزن را سماعی بلدید، این مورد را احتمالاً نادانسته رعایت کردهاید و وزن اثرتان درست است؛ این نکته را گفتم چون خودم هم که سن شما را داشتم و تازه مینوشتم، وزن را سماعی بلد بودم و این چیزها را خودبهخود رعایت میکردم بدون آنکه دلیلش را بدانم. اگر دربارۀ اوزان بیشتر مطالعه کنید، دقیقتر یاد میگیرید که این تغییر به چه دلیل درست است و در چه وزنهایی اجازۀ این جایگزینیها را دارید.
وزن نوشتۀ اول و دومتان یکی است اما در سومین مصرع از نوشتۀ دوم مشکل وزنی کوچکی دیده میشود. «گر که» وزن را خراب کرده است. در واقع در این مصرع شما سومین «فعلاتن» را با «فاعلاتن» جایگزین کردهاید که این بار اجازۀ این جایگزینی را نداشتید! به همین دلیل است که لازم است دربارۀ وزن شعر بیشتر مطالعه کنید.
دربارۀ زبان امروزی قبلاً صحبت کرده بودیم. جا دارد بیشتر به آن اهمیت بدهید و از زبان و واژههای امروزیتری استفاده کنید. با کلمات و زبان امروزی راحتتر جملهبندی میکنید و مفهوم را بهتر به مخاطب تحویل میدهید. دربارۀ ارکان جمله هم گفته بودم که سعی کنید آنها را جابهجا یا حذف نکنید. برای مثال در جاهایی مثل «چشم می بندم که دل تصویر چشمانت کشد» که نشانۀ «را»ی مفعولی را حذف کردهاید، از روانی و دلنشینی جمله کم شده است.
حالا که صحبت از مفهوم شد، کمی هم دربارۀ معنی و مضمون نوشتههایتان حرف بزنیم. یادتان باشد همین که حرفتان را در قالب شعر ریختید و موزون نوشتید، شعر نگفتهاید. شعر با سخنِ موزون خیلی فرق دارد. میتوانید از آرایههای ادبی برای غنی شدن نوشتههایتان استفاده کنید اما اینکه چه چیزی میگویید هم مهم است. نوشتۀ اولتان را بخوانید و پیش خودتان فکر کنید که چه چیزی گفتهاید! حرف جدیدی زدهاید؟ مضمونی را به شکلی زیباتر و هنریتر بیان کردهاید؟ آن دو بیت مثال خوبی برای سخنِ موزون است. حرفِ موزونی که حرفِ خاصی برای گفتن ندارد! سعی کنید افکارتان را بیشتر بپزید و تازهتر بنویسید. حرف جدیدی بزنید یا اگر حرفی تکراری میزنید، آن را به شکلی تازه و بدیع بیان کنید.
به خواندن اشعار خوب امروزی ادامه بدهید و دقت کنید که شاعران چه مضامینی را گفتهاند یا آن مضامین را چطور گفتهاند که جدیدتر باشد! امیدوارم به زودی آثار خیلی بهتری از شما بخوانیم و تغییرات زیادی را در آثارتان ببینیم. البته که برای تغییرات صبور باشید و تلاش کنید. امیدوارم موفق باشید.