تنها با «استعداد» نمی‌توان آینده را ساخت




عنوان مجموعه اشعار : آینه
شاعر : امیرمحمد آرین نیا


عنوان شعر اول : آینه
من گفته بودم از همه کس نزد من سری

با دیگران نباش که تو چیز دیگری

"مارا به جرم آینه بودن شکسته اند"

خود با جهان آینه ها آشنا تری

گرچه برایت از همه کوچکترم ولی

از هرچه هست در نظرمن فراتری

حتی امید وصل مرا هم ربوده ای

با این دلی که از من بیچاره می بری

یوسف خرید، آنکه به عشقش دچار شد

ای نازنین تو ناز مرا چند می خری؟



عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : یزدان سلحشور
آقای امیرمحمد آرین‌نیا سلام.
کار نقد شعر، زمانی به دشوارترین کار جهان بدل می‌شود که شعر، به مرحله‌ی قابل قبولی از حرفه‌ای‌گری رسیده باشد که نتوان ایرادِ چندانی بر «داشته‌هایش» گرفت اما شاعرش نباید به «قرار» گرفتن در این مرحله بسنده کند و به ضرورت، باید در پی نداشته‌های خود باشد و پذیرش این نکته، معمولاً برای شاعرانی که به این سطح رسیده‌اند بسیار دشوار است مخصوصاً اگر بااستعداد باشند و رسیدن‌شان به این سطح، محصول استعدادشان باشد نه گستره مطالعاتی‌شان در «دانش هنری». چنین شاعرانی را اصطلاحاً «شاعران غریزی» می‌نامیم و بدترین اتفاق ممکن برای چنین شاعران این است که به غریزی سرودن خود ادامه دهند تا شعله‌های استعداد فروکش کند و از آن شعله‌های درخشان و جلوه‌ها بدیع، جز خرمنی سوخته به جا نماند. خوشبختانه شما هنوز در سنی هستید که فرصتِ تصمیم‌گیری و گذشتن از این «آتش سیاووشانه» را دارید و باید به فکر رسیدن از «شعر سهل» به «شعر سهل و ممتنع» باشید و زیرگفتارهای آثار خود را توسعه دهید و به «عمق داشته‌های خود» بیفزایید.
غزل سهل شما، غزلِ خوش‌خوانی‌ست و منهای دو مشکل کوچک در آن، ایراد قابلِ عرضی در رویکرد بیانیِ فعلیِ آن [داشته‌های غزل] نمی‌بینم که اولی در بیت اول است:
من گفته بودم از همه کس نزد من سری
با دیگران نباش که تو چیز دیگری
که کلمه‌ی «من» در ابتدای مصراع اول حشو است و البته حشو ملیح است [لغت‌نامه دهخدا/ حشو ملیح. [ح َ وِ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حشو لوزینه. حشوی که معنی نیفزاید لیکن در عذوبت بیفزاید. شمس قیس آرد: آن است که هر چند شعر در معنی بدان محتاج نباشد در عذوبت آن بیفزاید و آن را رونقی دیگر دهد، چنانکه رشید گفته است: «در محنت این زمانه ٔ بی فریاد/ دور از تو چنانم که بداندیش مباد» لفظ «دور از تو» حشوی ملیح است و همو گفته است: «خیالات تیغت که برنده بادا/ منازل در ارواح اعدا گرفته» و اگر توانستی که گفتی منازل در دماغ اعدا گرفته بهتر بودی، که جای خیال دماغ است . (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 280)] اما به هر حال حشو است و به قصد پر کردن وزن آمده و غیر از حل مشکل وزن، ضرورتی برای حضورش احساس نمی‌شود یعنی حتی به قصد «تأکید» یا «حس‌برانگیزتر کردن بیان» هم مورد استفاده قرار نگرفته است.
مورد دوم هم در بیت پایانی‌ست و باز هم در مصراع نخست‌اش:
یوسف خرید، آنکه به عشقش دچار شد
ای نازنین تو ناز مرا چند می‌خری؟
جای خالی «را» پس از کلمه‌ی یوسف، به منعقد شدن کامل «مضمون» و ضربه پایانی آخر بیت ضربه زده است. قبول دارم که حذف «را» در برخی «ابیات کهن» به دلایل مختلف [از جمله «حضور مؤثر متممی که مضمون را پشتیبانی می‌کند»] به مضمون لطمه نزده است با این همه در این بیت، چنین رویکردی را شاهد نیستیم و حذف «را» به دلیل رعایت وزن، در گزاره «خط و ربط بیت» به بخش «ربط» آسیب زده است در واقع، دو جمله‌ی مصراع نخست فقط به این شکل، معنای درست خود را پیدا می‌کند: «یوسف را خرید، آنکه به عشقش دچار شد» که چون «را» مخل وزن است باید شاعر «صورت» مصراع را به شیوه‌ای دیگر مهندسی می‌کرد.
اما نداشته‌های این غزل کدام‌اند؟
یک. غزل از لحاظ بیانی «به‌روز» نیست یعنی کاملاً قابل اشتباه با اثری از 7 یا 8 قرن قبل است. [گرچه به پیروی از دوره بازگشت، حتی اکنون در سال 1399 هم بسیاری از شاعران نشست‌های سنتی، چنین رویه‌ای را انتخاب می‌کنند و متأسفانه، از این دسته شاعران، تعداد کمی توانسته‌اند به رغم استعدادشان، از «اجاره‌نشینی ادبی در جلسات» نجات یافته و مسکنی –ولو «مسکن مهر در تذکره‌ای!»- بیابند.]
دو. غزل شما به رغم خوش‌بیانی و دلپذیری، فاقد امضای هنری یا «شیوه بیانی شخصی» حتی در همین سطح «شعر سهل» است که اوج «شیوه بیانی شعر سهل» را می‌توانیم در آثار بزرگان سبک خراسانی ببینیم.
سه. بحث «به‌روز بودن زبانی» را باید منفک دانست از «به روز بودن زمانه‌ای» یعنی می‌توان شعری سرود که از لحاظ زبانی «به‌روز» نباشد اما از لحاظ زمانه‌ای و بازتاب روزگار شاعر، به «مخاطب اعظم شعر» یعنی «تاریخ» پاسخگو باشد که با این نگاه، در میان کلاسیک‌گویان معاصر، بهار و سایه و قهرمان از بزرگانِ این قوم‌اند و در میان نوگرایان هم، شاملو و اخوان بر همین نمط [فرهنگ معین/ (نَ مَ) [ ع.] (اِ.) 1- روش، طریقه. 2- طرح] سخن به شعر، درخشان کرده‌اند. اینکه شعر شما در این خصوص هم «نداشته‌هایی» دارد البته عجیب نیست چرا که این رویکرد، به تجربه و طیِ گذشت زمان به دست می‌آید اگر شاعر، در پی‌اش باشد.
منتظر آثار تازه‌تان هستیم. پیروز باشید.

منتقد : یزدان سلحشور

یزدان سلحشور متولد 13 آذر 47 در رشت. شاعر، نویسنده، منتقد[ادبی-سینمایی]،مدرس، ویراستار،روزنامه‌نگار داور دو دوره جایزه جلال آل‌احمد و دو دوره جشنواره شعر فجر و جوایز ادبی دیگر از جمله جایزه نیاوران



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.