ریزش تصاویر در مرحلهء دوم



عنوان مجموعه اشعار : شعر سپید
عنوان شعر اول : توبه
توبه کرده ام از پیاده رفتن
درست از زمانی که
تا انتهای فصل پاییز
به هوای تو رفتم
و نبودی!
برای بازگشت از زمستان عبور کردم
و پاهایم دهان به طعن من
به خانه بازگشتم
هیزم های انبوهی در من آتش شدند
و دوده های خامی از دهانم بیرون زدند
تقدیر,
توبه را بر پیشانیم نوشت
و چوبی سر بزیر به دستم داد
تا از حوالی خودم بیرون نزنم
نفهمید بیرون از من چیزی نمانده است

عنوان شعر دوم : آلزایمر
او دیگر چیزی به یاد نمی آورد
زنی در من
دچار آلزایمر شده
کف دست نان می خورد
و چند دانه مویز
هم خانه من است و
به یاد آخرین رژیمی که
گرفته
دایم آخرین دیدارش را
به رخ من می کشد
نام کافه ای را تکرار می کند
دو کلید کهنه دارد
می گوید:یکی برای صندوقچه خاطراتم است
و دیگر که نم کشیده
و باران خورده
کلید خانه ایست که
محلشو به یاد نمی یارم
من مانده ام چطور می شود
با این قوه لایموت
دوید دنبال کسی که
فقط خواب های گنگی را
از او به یاد داری
او را در آغوش می کشم
شاید بهکمی قبل تراش برگردد
به جمعیت
به خیابان
به فروشگاهی که گل سر زیبایش را خرید
به بارانی که کلیدش را زنگارزده
بهدکمه های پیراهنش که یک در میان
گم شده اند و
به سفره ای که پهن شده در ایوان و خبری از
نان و مویز نیست
کسی چه می داند
شاید به قبرستان
سر مزار خودش

عنوان شعر سوم : مرگ
تمام تابلو های شهر
به زبان مرگ نوشته شده اند
نگاه کردن را ندانی
به جرم دانستن در چاه سقوط خواهی کرد
من دانسته هایم را
با چشمان شبتابی
معاوضه کردم
نقد این شعر از : لیلا کردبچه
شاعر، ذهن داستان‌پرداز و خلاقی دارد و در این داستان‌پردازی، همان‌قدر که به شخصیت‌پردازی اهمیت می‌دهد، به معرفی، توضیح و توصیف و تشریح فضای پیرامونِ شخصیت‌هایش نیز می‌پردازد، و آنقدر افراط می‌کند که ساختار نحوی شعرش را سرشار از "که" های توضیحی می‌کند:

- زمانی که تا انتهای فصل پاییز به هوای تو رفتم
- رژیمی که گرفته
- کلید دیگری که نم کشیده و باران خورده
' خانه‌ای که محلشو به یاد نمی‌یارم
- کسی که فقط خواب‌های گنگی را از او به یاد داری
- فروشگاهی که گل‌سر زیبایش را خرید
- بارانی که کلیدش را زنگارزده
- دکمه‌های پیراهنی که یک در میان گم شده‌اند
- سفره ای که پهن شده در ایوان
و...

و این مساله‌ای است که به شعری که باید موجز باشد، آسیب جدی می‌زند و آن را با اطناب مواجه می‌کند.

اما به‌عنوان مخاطبی که روبه‌روی شاعر نشسته و اثر او را از بیرون تماشا می‌کند و دقت‌نظر شاعر را در فضاسازی می‌بیند و می‌ستاید، نمی‌توانم به شاعر پیشنهاد کنم که فعالیت ذهن خلاق خود را محدود و متوقف کند، بلکه پیشنهاد می‌کنم در خلق اثر، دو مرحله را پیش روی خود بگذارد:
- نخست مرحلهء نوشتن و نوشتن و نوشتن و نوشتن
- دوم مرحلهء انتخاب و حفظِ بهترین‌ها، و پس از آن، با بی‌رحمی، خط زدن و حذف کردنِ تصاویری که در درجهء دوم زیبایی و اهمیت قرار دارند.

اینکه تصاویر خلق‌شده، در ساختار شعر دارای اهمیت باشند، درواقع مهم‌ترین دلیل ابقای آن تصویر است و با سختگیریِ بیشتر حتی باید گفت که اهمیت یک تصویر در ساختار شعر، باید تنها دلیل موجودیت داشتنِ آن تصویر باشد. اما تجربه نشان داده که گاهی "زیبایی" بر "اهمیت" می‌چربد، و از آنجایی‌ که عناصر و تصاویر زیبا، در ذهن ماندگارترند و تاثیر بیشتر (و نه عمیق‌تر)ی بر مخاطب می‌گذارند، خیلی از شاعران حتی میان تصاویرِ مهم‌تر و تصاویر زیباتر، تصاویرِ زیباتر را برمی‌گزینند‌.

به هرروی پیشنهادم به شاعر این است که به‌جای کم‌گویی و گزیده‌گویی، پرگویی کند، اما پس از آن، وارد مرحلهء ریزش تصاویر شود و تا آنجا که می‌تواند، بهترین‌ها را تشخیص دهد و دیگر تصاویر را به نفعِ آن بهترین‌ها، حذف کند.

منتقد : لیلا کردبچه




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.