عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : نجمه سادات سیدی
عنوان شعر اول : .به تو دل بسته بودم با نخی مانند کودک ها
تو هم نخ را رها کردی به رسم بادبادک ها
شکستی ساده مثل قلکی پر سکه قلبم را
به پایت داده ام دارایی ام را مثل قلک ها
دلم را پیش هر کس برده ام رد کرده است آن را
دل پاخورده مانده روی دست کشفدوزک ها
کشیدم طرح لبخندی به روی صورتم اما
نمی خندند در هر صورتی لب های دلقک ها
تو را با عینک "ساده دلی" نزدیک می دیدم
نخواهم زد به چشمم دیگر از این دسته عینک ها
دلم بر باد رفت و اتصالی نیست بین ما ...
به جای موج مویت، پشت پلکم مانده برفک ها
تو رفتی مانده ام تنهای تنها بعد از این بازی
شدم بازیچه ی دستان تو عین عروسک ها ...
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
شعر سرکار خانم سیدی عزیز را خواندم. ایشان 24 سالهاند و کمتر از سه سال است شعر مینویسند. شعر ایشان دارای زبان یکدستیست. من پیش از این اثری از نجمه جان نخواندهام اما همین غزل گواه است که با کمی مطالعه و نگاه به پدیدههای روزمره میتوانند شاعر خوبی باشند. قافیهی کودک، بادبادک و... از جمله قوافی خوبیست که معمولاً حال و هوای هر غزلی را کمی نوستالژیک یا به عبارتی خاطرهانگیز میکند. نفس کلمه بادبادک، عروسک و کودک مضمون را به سوی میبرد که خود میخواهد. به همین خاطر مضمونسازی جدید با این قافیه شاید دشوار باشد. در بیت نخست شاعر با استفاده از تشبیه تصویری میسازد که نه نیتوان گفت آنچنان بدیع لست و نه میتوان گفت آنچنان مستعمل اما ارتباط دو مصرع محکم است. اما این وسط پس ناقد چکاره است نمیشود که فقط آفرین گفت. قطعا قصد ایشان از انتشار شعر در پایگاه یافتن ایرادات و چکشکاری بعدی شعر است
به تو دلبسته بودم با نخی مانند کودکها
تو هم نخ را رها کردی به رسم بادبادکها
دو مسئله هست که در این بیت میتواند مورد توجه باشد. یک اینکه ابتدا فکر کردم به رسم بادبادکها شاید آنچنان گویا نباشد. یعنی شاعر میتواند با انتخاب کلمهای بهتر به جای «به رسم» مفهوم را بهتر برساند. در مورد بیت دوم شاید آنچه میتواند به بهار شدن اثر کمک کند رعایت نظم صحیح جمله است. کلیشه ما در شعر جابهجا آوردن کلمات یا آوردن فعل در ابتدای مصرع است. در سالهای اخیر شاعران با رعایت اسلوب گفتاری جمله سعی بر ایجاد صمیمیت بیشار با مخاطب دارند. به همین خاطر با یک ضد کلیشه مصرع را بیشتر زیبا میکنند. یعنی شما اور میخواستید مصرع :
شکستی ساده مثل قلکی پرسکه قلبم را
را به صورت صحیح بگویید میشد :
قلبم را مثل قلکی پر سکه ساده شکستی. حال اگر شما همین کلمات را با لحنی موزون در شعر بیاورید مخاطب از این ضدکلیشه غافلگیر میشود و اینجاست که شعر تاثیر خود را میگذارد. من بیت سوم را دوستدارم یکجور ظرافت قشنگی دارد که البته عدهای این ظرافت را خاص اشعار زنان میدانند. دلی که پاخورده روی دست کفشدوزکها مانده است. گویی که کشفدوزک هم با آن اسم ازلی بامسمایش از پس تعمیر این دل برنیامده باشد. بیت چهارم اما یک اشتباه ریز دارد که با کمی جابه جاییا و تعویض لغات حل میشود. لبهای دلقکها دو های جنع دارد یا باید لبهای دلقک باشد یا لب دلقکها که به جبر قافیه و ردیف گزینه دوم مورد قبول است. فلذا شاعر باید این قسمت را کمی بازنویسی کند. اما بیت یکی مانده به آخر یک ارجاع ریز به بیت اول دارد و خب این مسئله مخاطب را همچنان همراه نگه میدارد. اما من مصرع دوم را خوب درک نکردم. برفک شاید یک جایی مخاطب را به تلوزیون ارجاع میدهد اما در نهایت آنچنان که باید نقشش را خوب ادا نمیکند برفک قافیه کم کار شدهایست و میتواند خیلی بهتر از این حرفها ظاهر شود. در نهایت شعر با قافیه عروسک به پایان میرسد. مسئلهای که در نهایت هنم را مشغول کرد این بود که کاش خط روایی شعر و یه عبارتی ارتباط عمودی شعر با چشمپوشی از مراعات نظیر قوافی پررنگتر بود. شاعر میَتواند یا اضافه کردن یکسری المانهای ریز ارتباط ابیات را محکم کند. المان بازی و بازیچه بودن شاید باید کمی پررنگتر ظاهر شود تا در نهایت یک تصویر کلی از خرده تصویرها در ذهن مخاطب باقی بماند.
در نهایت امیدوارم هر روز بیشتر و بیشتر از ایشان بخوانم و برایشان آرزوی موفقیت دارم.