بنفشه‌زارِ بی‌آهنگ




عنوان مجموعه اشعار : مكينا
شاعر : منصوره خوش قامت


عنوان شعر اول : بنفشه زار
نشسته ام،باديده ى به راه ،نيامدى سرقرار!

تاكمرفرورفته ام درآب ،اين سوى بنفشه زار


دستم دردست پيچكهاى ريزان ازشاخه هاى باغ

زيرسايه چنارهاافراشته به جاى قامتت سايه سار


به جاى شانه هايت خودرامى سپارم به آب

بدقول وقرار،اى ازقبيله سروهاى والاتبار!


قلبم مثل ماهى توى آب،رازمى گويد به گوش آب

خوش به حال آن پرنده ها،سردرگريبان ومست يار


بين اين همه پرنده هاپرنده طلايى دلت كجاست؟!


تاهزارجان كنم فداى طوق گردنش نثار!


تا افق مى رود،اشك وسورمه ازديده ام عيان

چشمم به دوش ماديانها واسبهاى تازان سوار

سردرگريبان آب ،بى توخودرارهامى كنم رها

با يادروزى كه بودم روى پيراهنت غبار

عنوان شعر دوم : رعدرسته
نگاهت به من تاچه اندازه خسته بود

شكوفه سرخ بوسه ام حواله لبت هنوزبسته بود

چشمها ت آن خمره هاى مست نيمه شب نبود

خاطرات شيطنت مثل رعدرسته بود

رختهاى خيس ازشراب گرم شاپرهت

درجويى ازشراب سردديگرى شسته بود

گيسوى افشانم،درلاله زاررخت

ازتك تك لاله هاى عاشق بوگرفته بود

دستهاى عاشقم ،روى پرپرياس،درناى برگشته

در حريرآشيان دستهايت نشسته بود

رخم روى قلبت، ميشنيدم صداى طپش

ولى صدا ،صداى دلداده دل شكسته بود

هزارقصه ازسرمژگانى كه بررخت مى نويسد

شعروغزلهاى داغ ،دردلت نهفته بود

#مكينا
#احساسات عاشقانه
#فراق
#شكايت
#خيال


عنوان شعر سوم : آتش
اى كاش مثل باران عهدبسته بودم

برلبهاى پرعطش سرو نشسته بودم

يك شب كنارآتش شومينه درآغوشش

پرهيز قلبم راباقلبش شكسته بودم

ازكوچه هاى روبه رو،گنبد ومناره كريمه را

براى حاجت به پيمانه چشمش ريخته بودم

براى گشودن قفل عشرت ،بال دربال او

تمام حصارهاى مرداب تن راشكسته بودم

مثل لبهاى خشك و تشنه پروانه آشفته

شهد ى ازگل وجودش به كام جان ريخته بودم

رخ مست وخفته خويش رادرطوفانى ازعشوه

روى دوش چشم انتظارش افكنده بودم

بعد ازشب جدايى درنسيم لطيف رهايى

اى كاش دربنفشه زارسينه اش روئيده بودم

#مكينا
نقد این شعر از : ساجده جبارپور ماسوله
اشعار خانم خوش قامت گرامی را خواندم. بارها و بارها در مورد رعایت ضرورت وزن در اشعار پیشین سخن گفته‌ایم شاید اگر بخواهم باز هم در این مورد سخن برانم گزافه باشد. اما چون اولین بار است اثری از ایشان می‌خوانم دوست‌دارم مجددا به توضیح بپردازم. علت این امر این است که تنها رکن گم شده فعلی شعر ایشان اوزان عروضی و موسیقی ست. موسیقی شعر یکی از چهارپایه اصلی شعر سنتی‌ست.

معمولا در ابتدای کار شاعران دانش کافی در مورد وزن عروضی ندارند به همین دلیل نمی‌توانند موسیقی شعر را به درستی تشخیص دهند. اما با توجه به اینکه شاعر عزیز ما ذکر کرده‌اند بیش از پنج سال است در وادی شعر قدم می‌زنند، انتظاری که من مخاطب دارم این‌ست که حداقل قوانین وگشعر در آثار ایشان رعایت شده باشد. حال دو ضعف بر مخاطب آشکار می‌شود یا شاعر تاکنون اشعارش را در محفلی ارائه نداده تا متوجه این موضوع گردد یا مطالعه کافی و درست در سال‌های اخیر نداشته است چرا که طبق تحربه شخصی یادگیری اصول اولیه نهایتا بعد از دو الی سه ماه انجام می‌گیرد.
در مورد وزن عروضی کتاب‌های بسیاری برای آموزش وجود دارد که در همین سایت احتمالا معرفی شده‌اند اگر هم نه من بارها و بارها در نقدهای پیشین اعلام کرده‌ام. از کتاب تازه منتشر شده دکتر امینی توسط نشر ایهام تا کتاب استاد محمدکاظم کاظمی توسط نشر سوره مهر تا جزواتی که با یک جستجوی ساده در فضای مجازی و سایت‌های ادبی یافت می‌شوند همه می‌توانند کمک کننده باشند. از سوی دیگر کتابی در سال‌های دبیرستان وجود داشت که وزن‌های عروضی را به زبان ساده آموزش می‌داد نمی‌دانم هنوز هم در روند آموزشی وجود دارد یا خیر اما می‌توان از این کتاب هم بهره جست.
اما فارغ از وزن عروضی و اصول ابتدایی نکته جالبی که در اشعار خانم خوش قامت دیدم تصویرپردازی قوی ایشان است. یعنی اگر از اشعار ایشان وزن عروضی و موسیقی معمول را بگیریم و جملات را به شکل بدون قافیه و متن بنویسیم همچنان شعریت دارند. این دقیقا برخلاف بسیاری از شعرهای کلاسیک امروزی ست که اگر از شعر وزن و قافیه گرفته شود چیزی برای عرضه وجود ندارد.
همین مسئله موجب می‌گردد علیرغم اصول اولیه‌ای که راجع به آن صحبت شد شاهد شاعرانگی خوبی در بطن کار باشیم. این شاعرانگی اگر مورد توجه و آموزش قرار گیرد بالنده است. شعر روایت دارد تصویر دارد و شاعر به جزییات توجه ویژه داشته به نظر من همین کافی‌ست که از خانم خوش قامت عزیز بخواهیم تمام تمرکز خود را تا مدتی بر یادگیری اوزان عروضی بگذارند تا به قولی روزی با شعری همه چیز تمام رو به رو باشیم.

منتقد : ساجده جبارپور ماسوله

دی ماه سال 1369 در رشت‌ به دنیا آمدم. در تهران و شیراز و رشت بزرگ شدم. آب و هوا و طبع شعردوست مردم و خانواده‌ام در رشت و شیراز کار خودش را کرد و از یازده سالگی شروع کردم به نوشتن. تحصیلات و شغلم در حوزه حقوق بین الملل است که البته ربط چندانی به شعر ندارد. ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.