وزن شعر فارسی، موسیقی شعر نیست؛ سازی‌ست که باید نواختن با آن را آموخت




عنوان مجموعه اشعار : آپارتمان
شاعر : فاطمه باوی


عنوان شعر اول : آپارتمان
۱)
جسمم! مچاله،بی رمق کنج آپارتمان
روحم! که تیر میکشد تا مغز استخوان

ناچار به شنیدن دعوای هر شبِ
همسایه های ناخلف...مشتی لب و دهان

گوش حیاط و پنجره پر از صدای جیغ
از رنج روزمرگی، از درد زایمان

مفهومِ کلِ رابطه یک برگِ ازدواج
و عشق در به در میانِ دخل و خرجشان

در ذهنِ خانه حک شده تصویرِ ممتدِ
یک زن که از شکست هاش پر شده چمدان...

***
۲)
ساعت که صفر میشود چشم از دلم نگیر
تا در سیاهچاله ات پنهان شود زمان

انگار باورم شده ماه زمینی و
افتاده ای برای من از فرق آسمان

اصلا خدا گِل تورا با گُل سرشته است
اصلا تو فرق میکنی با کل این جهان

عقلی که مدتی شده دادم اجاره و
قلبی که میبری به دنبالت کشان کشان

تا صبح غرق گفتن از یک سقف مشترک
از شوق با تو بودنم اشکی که بی امان...

***
۳)
بیننده ای که تشنه ی پایانِ ماجراست
با حرص داد میزند بس کن فلان فلان

دوربین و ضبطِ صحنه ای از چند سالِ بعد
ما در کنارِ هم...مچاله...آپارتمان...


عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : یزدان سلحشور
خانم فاطمه باوی سلام.
شخصاً از پرداختن شما به روایت و زندگی مدرن در غزل، خوشم آمد گرچه «مضمون‌سازی» چندان بی‌مشکل نبود و قافیه هم گرچه ظاهرش وجود دارد اما «قدرت» و «جایگاه تمام‌کنندگی»اش وجود ندارد که معضل بزرگ بخش اعظم جریان غزل پست‌مدرن است و شخصاً نه به عنوان مخاطب عام، نه مخاطب خاص و نه منتقد نتوانسته‌ام با آن تا به حال کنار بیایم. [اگر قرار است شعر نیمایی بگوییم چه اراده‌ای پشت آن است که طول مصراع‌ها یکی باشد؟ خُب، شعر نیمایی یا آزادمان را بگوییم! یعنی اسم‌اش را نگذاریم «غزل» چون غزل مختصاتی دارد و شعر نیمایی و آزاد هم مختصاتی. خدا بیامرزد سیمین بهبهانی را که با صداقت آمد و گفت که بخش اعظم آثار متأخرش غزل نبوده و فقط ظاهر غزل را داشته و او می‌خواسته در چارچوب غزل، قصیده و قطعه و مثنوی و چهارپاره کار کند.]
اما غزل پست‌مدرن شما، تفاوتی هم با باقی غزل‌های پست‌مدرن دارد آن غزل‌ها در «اجرا»ی «وزن عروضی» و رسیدن به «موسیقی شعر» دقیق‌ترند و شما در واقع، هم وزن را چندان جدی نگرفته‌اید هم موسیقی شعر را.
در غزل پست‌مدرن شما، اولین چیزی که بیشتر از همه مخاطب را دچار مشکل می‌کند اختلالات وزنی‌ست و مسئله دوم هم اختلالات موسیقیایی‌ست. وزن شعر فارسی، موسیقی شعر نیست؛ سازی‌ست که باید نواختن با آن را آموخت. شما از وزنی استفاده کرده‌اید که اتفاقاً در اصلِ خود، وزن روانی‌ست و یکی از پراستفاده‌ترین اوزان غزل است در شعر معاصر و همچنین در دیوان حافظ یعنی مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)؛ که غزل‌های مشهوری هم در این وزن دارد از جمله:
حسن‌ات به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سِرّ دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله‌ای‌ست که در آسمان گرفت...
نکته‌ی مهم این است که شما در این وزن روان، خواسته‌اید از «اختیارات شاعری مهجور یا در مواردی بسیار نامعمول که تا زمان شمس قیس هم منقضی شده بودند» استفاده کنید در حالی که بیش از 90 درصد اختیارات شاعری معمول هم با توجه به درک مدرنی که ما امروزه از موسیقی شعر داریم دیگر به درد شعر معاصر نمی‌خورند. می‌دانم که برخی غزل‌سرایان واقعاً مستعد غزل پست‌مدرن، فتوا به استفاده از نوعی اختیارات شاعری داده‌اند که مثلاً کلمات امروزی را راحت وارد شعر کنند اما برای فتوا دادن ابتدا باید مجتهد بود که ایشان نیستند! خودشان هم در بهترین آثارشان، این روند را پی نگرفته‌اند بنابراین رسماً از شاعر جوان و مستعدی چون شما توقع دارم که با طناب ایشان وارد چاه شعر معاصر نشوید!
این اختلال در وزن و موسیقی، تمام شعر را پوشانده و در مواردی حتی با فتواهای پست‌مدرن هم سازگار نیست! احتمال می‌دهم که خودتان بر «تقطیع» مسلط نباشید و همچنین بر «اختیارات شاعری» [اختیارات شاعری (به انگلیسی: poetic licence، به فرانسوی: licence poétique، به لاتین: licentia poetica) از مباحث عمده و اساسی در وزن شعر فارسی است، و آن عبارت است از مجموعه‌ای از قواعد که برمبنای آن، شاعر مجاز است که در شعر خود، هنگام سرودن، از نظر وزنی یا از لحاظ لفظی، نسبت به وزن یا کلام استاندارد و معیار، تفاوت‌هایی خاص ایجاد کند. ظاهراً این اصطلاح را نخستین بار پرویز ناتل خانلری، استاد برجسته ادبیات و زبان‌شناسی (رساله دکتری، ۱۳۲۱)، به‌کار برده‌است. آنچه خانلری انجام داد، درواقع، دسته‌بندی و تدوین اصول و قواعدی است که در کتاب‌های کهنِ عروض، به‌ویژه کتاب المُعجَم فی مَعاییرِ اشعارِ العجم، نوشته شمسِ قیسِ رازی (نیمه نخستِ قرن هفتم هـ. ق) آمده‌است؛ یعنی چهار قاعده حذف، اضافه، تبدیل، و ادغام، که هنگام انشعابِ زحافات از پایه‌های اصلیِ عروضی اِعمال می‌شود؛ اما، اختیارات شاعری، به مفهوم جدید، برای نخستین بار، توسط ابوالحسن نجفی تدوین و در ابتدای دهه 50 در مقاله‌ای به همین نام در جُنگ اصفهان منتشر شد] که در کتاب شمس قیس آمده و کاملش را ابولحسن نجفی به بهترین وجه ممکن جمع‌بندی کرده و با رویکردهای مدرن پژوهشی ارائه داده است. [این مقاله درخشان، سال 94 به صورت کتاب هم منتشر شده از سوی نشر نیلوفر با نام: «اختیارات شاعری و مقاله های دیگر در عروض فارسی» که خرید اینترنتی آن، کار دشواری نیست. من این مقاله را 10 سال پس از انتشارش در ابتدای دهه 60 خواندم البته بعد از خواندن کتاب شمس قیس و وزن شعر فارسی دکتر خانلری که در پایانش چند صفحه‌ای را هم به اختیارات شاعری اختصاص داده بود که برخلاف اصلِ کتاب که در شناخت وزن فارسی فوق‌العاده کارآمد است، چندان کارآمد نبود.] باز هم تکرار می‌کنم که بخش اعظم «اختیارات شاعری» هزارساله که تأیید نهایی را هم از شعر کهن گرفته‌اند، برای شعر معاصر و درک امروز ما از موسیقی شعر، مناسب نیستند. شاید بهتر بود به ایرادهای وزنی و موسیقایی شعر شما، مصراع به مصراع می‌پرداختم اما واقعیت امر این است که تقریباً باید تمام غزل را روی تخت جراحی می‌گذاشتم! پس، فقط چند نکته ضروری را عرض می‌کنم اول اینکه کلمه‌ی غیرِ فارسی آپارتمان که الان در بیان کاربران زبان فارسی جا افتاده، 5 هجا دارد نه 4 هجا:O / / O O [آ/ پا/ ر/ ت/ مان] همچنین همه جا نمی‌توان از هجای متحرک کوتاه به جای هجای بلند استفاده کرد مخصوصاً در شروع مصراع تا مثلاً «ف»ی «فعول» که متحرک است بتواند «فعول» را در مصراع، به جای «مفعول» جا بیندازد. همه جا نمی‌توان از قاعده جابجایی دو هجای کوتاه و بلند بغلِ همدیگر استفاده کرد [حتی قدما هم به رغم آنکه وسواس موسیقایی ما را نداشتند، می‌دانستند که چنین کاری «سرعت‌گیر» است] نمی‌توان جای هجای کوتاه، هجای بلند آورد و بعد سوت‌زنان دور شد! گرچه استفاده از یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه درست است اما شرایطی برای خودش دارد از جمله اینکه برای موفقیت انجام این کار، باید یک هجای کوتاه از یک جزء و هجای کوتاه دیگر از جزئی دیگر نباشد [یعنی مثلاً «مفعول» به راحتی می‌تواند جای «فعلن» بنشیند اما در همین وزن مورد استفاده شما، استفاده از آن، مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن را تغییر می‌دهد و بدل به مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن می‌کند که از لحاظ موسیقایی، مسیری دیگر است] و همچنین، دور و بر کلمه مورد نظر، چندان از قاعده استفاده از هجای کوتاه متحرک به جای هجای بلند، استفاده نشده باشد.
منتظر آثار تازه‌تان هستیم. پیروز باشید.

منتقد : یزدان سلحشور

یزدان سلحشور متولد 13 آذر 47 در رشت. شاعر، نویسنده، منتقد[ادبی-سینمایی]،مدرس، ویراستار،روزنامه‌نگار داور دو دوره جایزه جلال آل‌احمد و دو دوره جشنواره شعر فجر و جوایز ادبی دیگر از جمله جایزه نیاوران



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.