عنوان مجموعه اشعار : اهرم سکوت
شاعر : راضیه قاسمی(میم راز)
عنوان شعر اول : ویرانیویرانی
دوباره آمده آن سالگرد ویرانی
چه ها گذشته به من بی تو هیچ می دانی?!
تو شعر نابی و حیف ناتمام ماندی حیف
جهان بی تو نخواهم به خلق ارزانی
ستون خانه که افتاد سقف می ریزد
امید خانه که رفت حسرتست و حیرانی
جهان به حال من بی تو اشک می ریزد
هزار شکوه از این روزگار ظلمانی
کسی نبیند الهی فرو بریزد کوه
تو حال زار مرا بی خودت نمی دانی
بهار آمده اما بهار بی معنیست
دوباره آمده آن سالگرد ویرانی
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
اگر اجازه بدهید به شیوۀ قدیمی بیت به بیت خواندن شعر جلو برویم و دربارۀ هر بیت چیزی بنویسیم و حرفی بزنیم تا ببینیم چه میشود.
بیت اول:
دوباره آمده آن سالگرد ویرانی
چهها گذشته به من بی تو هیچ میدانی?!
بیت اول که می دانید بیت مهم و استراتژیک شعر است و باید از همه حیث، هنر شاعر را در آن جلوه گر ببینیم. مصرع دوم خوبی برای این بیت فراهم کرده اید و این امیدوارکننده است اما متأسفانه مصرع اول، مصرع خوبی نیست. چرا؟ آن «آن» کار را خراب کرده است. این آن اشاره به هیچ چیز خاصی نیست و هیچ کاری در بیت نمیکند (جز پر کردن وزن) پس حشو است و دلیلی برای آمدنش نیست.
برویم سراغ بیت دوم:
تو شعر نابی و حیف ناتمام ماندی حیف
جهان بی تو نخواهم به خلق ارزانی
اول اینکه ایراد وزنی آشکاری در مصرع نخست دیده می شود. دوم اینکه مصرع دوم برای درست خوانی حتماً به کسره بعد از جهان و علائم سجاوندی نیاز دارد.
ستون خانه که افتاد سقف میریزد
امید خانه که رفت حسرتست و حیرانی
اگر همه چیز بیت سوم به خوبی مصرع اولش بود، مخاطب از این بیت کیف میکرد اما متأسفانه بازهم عدم تسلط بر وزن باعث شده است بیت به این خوبی از دست برود.
در این بیت:
جهان به حال من بی تو اشک می ریزد
هزار شکوه از این روزگار ظلمانی
عدم تطابقی بین دو مصرع از نظر تصویری احساس میشود. در مصرع دوم شما از روزگار ظلمانی حرف میزنید یعنی روزگار تاریک و بدون نور، پس مخاطب انتظار دارد در مصرع اول هم تصویری بیاید که تاریکی و نبودن نور را کامل کند اما در مصرع اول از تصویری غمناک حرف زده شده است که با تصویر بعدی هماهنگی ندارد.
بیت بعدی به نظرم در مجموع بیت خوبی است:
کسی نبیند الهی فرو بریزد کوه
تو حال زار مرا بی خودت نمیدانی
کاش در همینجا شعر را تمام میکردید و به این پایان بندی دستوری، کلیشهای و بدون کارکرد تن نمیدادید و ایراد مصرع اول را در پایان شعر هم تکرار نمیکردید:
بهار آمده اما بهار بی معنیست
دوباره آمده آن سالگرد ویرانی