فنجان قهوه‌‌ی بر میز




عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : مهدی محرمی


عنوان شعر اول : برگریزان
نزدیک من نشو هرگز، من برف ماه آبانم
مانند برف پاییزی، آلوده ی زمستانم

گرمای دست تو حیف است، در دست من فرو ریزد
در تو شکوفه هست و من، پاییز برگ‌ریزانم

امروز گرچه دستانش، خنجر زده مرا از پشت
همبازی قدیم عشق در زیر برف و بارانم

من سر کشیده ام یک روز فنجان قهوه ی احساس
دنبال او هنوز اما در عمق فال فنجانم

در سوز فرقت شمعم، پروانه ام که می میرم
در زیر سایه ی عشقم، افسانه ام که می مانم

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : ساجده جبارپور ماسوله
شعر شاعر گرامی‌مان را خواندم. قبل از هرچیز بگویم وزن عروضی و آهنگ کار ایشان را دوست‌داشتم هرچند در نقاطی می‌توانست موسیقی درونی بهتری داشته باشد اما به دلیل اینکه کمتر شبیه وزن‌های رایج بین همسالان است، زیباست. اینکه از ابتدای کار سراغ وزن‌های کمتر رایج رفته‌اند شایسته تقدیر است البته به نوعی باید گفت این آهنگ‌ها سراغ‌شان آمده است.
این غزل قافیه آسانی دارد حتی تقریبا اغلب شعرا موافقند که از بس در طول تاریخ ادبیات از آن کار کشیده شده قافیه مندرسی‌ست. اما من فکر میکنم شاعر می‌توانست بیشتر از قافیه کار بکشد یا حتی شعر طول بیشتری داشته باشد.
اولین نکته‌ای که باید به آن پرداخته شود مفهوم است. بیت اول را می‌خوانیم:
نزدیک من نشو هرگز من برف ماه آبانم
مانند برف پاییزی، آلوده‌ی زمستانم
مفهوم در مصرع اول که اصطلاحاً پیشانی کار است و دارای اهمیت بیشتری ‌می‌تواند برای مخاطب این سوال را به وجود بیاورد که مگر برف ماه آبان چه خطری در خود دارد که شاعر مخاطب را از آن برحذر می‌دارد؟
در بیت دوم نکته ظریفی وجود دارد :
گرمای دست تو حیف است، در دست من فرو ریزد
در تو شکوفه هست و من، پاییز برگ ریزانم
یک مسئله ادامه همان مضمونی‌ست که در بیت قبل عنوان شده بود و همان فضای فصل‌ها و زمستان و بهار و پاییز ادامه می‌یابد که از این مسئله می‌توانبه عنوان نکته مثبت یاد کرد. مسئله بعدی توصیف بهار به جای استفاده از کلمه بهار است که من دوست‌دارم کل شعر شاعر جوان ما به همین شکل پیش برود یعنی مثلا در بیت بعد به جای کلمه عشق توصیفی از عشق را به مخاطب ارائه دهند.
نکته بعدی را می‌توان در بیت چهارم جست‌وجو کرد که البته متاسفانه این نکته در شعر بسیاری از شاعران چه با سلبقه چه بی‌سابقه قابل مشاهده است. شاعر می‌نویسد :
من سر کشیده‌ام یک‌روز، فنجان قهوه‌ی احساس
دنبال او هنوز اما در عمق فال فنجانم
فنجانِ قهوه‌ی احساس یک‌جورهایی منتهی شدن چند عنصر ملموس به یک عنصر انتزاعی‌ست. وقتی پای مفاهیم انتزاعی به میان می‌آید انگار که شاعر کلی عدد پشت هم چیده است اما در نهایت همه را ضربدر صفر کرده. مخاطب با کلی مفهوم ملموس طرف است که به مفهومی ناملموس منتهی می‌شود و این تصویرسازی مخاطب را با مشکل مواجه می‌کند.
اما آنچه به عنوان مهم‌ترین نکته در مورد این شعر صادق است روانی زبان است. اگر شاعر کمی کلمات را جا به جا می‌کرد یا از قافبه درونی استفاده می‌کرد زبان به نسبت روان‌تری داشت. مثلا در مصرع اول بیت چهارم شاعر می‌توانست از کلمات را طوری بچیند که «را»ی محذوف در این بست هم به گونه‌ای جا شود و بست روان‌تر شود. در نهایت نکته دیگری که می‌ماند در مورد بیت آخر است شاعر در این بیت باید به نوعی مخاطب را غافلگیر کند. استفاده از فعل می‌مانم به عنوان قافیه تا حدی این کار را کرده است اما این بیت می‌توانست قوی‌تر باشد و شاعر از مفاهیم تازه‌تری غیر از شمع و پروانه سود بجوید. در این مقال سعی بر این بود تنها ایرادات شعر شمرده شود که شاعر راحت‌تر به ویرایش اثر بپردازد. با آرزوی بهروزی برای شاعر گرامی

منتقد : ساجده جبارپور ماسوله

دی ماه سال 1369 در رشت‌ به دنیا آمدم. در تهران و شیراز و رشت بزرگ شدم. آب و هوا و طبع شعردوست مردم و خانواده‌ام در رشت و شیراز کار خودش را کرد و از یازده سالگی شروع کردم به نوشتن. تحصیلات و شغلم در حوزه حقوق بین الملل است که البته ربط چندانی به شعر ندارد. ...



دیدگاه ها - ۲
مهدی محرمی » پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400
بسیار سپاسگزارم از ناقد گرامی که بنده رو از ایرادات شعرم اگاه کردن
مهدی محرمی » پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400
بسیار سپاسگزارم از ناقد گرامی که بنده رو از ایرادات شعرم اگاه کردن

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.