عنوان مجموعه اشعار : خلوت جام
شاعر : زیبا جنیدی
عنوان شعر اول : غربت نگاهدستم به دامانت نگاهت آشنا نيست
مرد خدايي ، حق پر از كبر و ريا نيست
قصد سفر داري ولي مقصد غم من
اين شيوه در گفتار مردان خدا نيست
گر بشكنم در پاي تو بهتر كه چشمت
آخر غرور تو ، به جز پا مال ما نيست
هستم هر آنچه هستم و خواهم كه باشم
بالطف يزدان منتي بر ادعا نيست
دست دعايم مي رسد با شكر با عشق
بين سكوتم : مثنوي ! حاجت روا نيست ؟!
تصوير ها سازم اگر همراه باشي
تنگ غروبم دل شكسته غم رها نيست
رفتي اگر پيوند بستي با سپيدي
بگذار در خاطر نماند گل چرا نيست
پروانه دارد بالهايي همچو الماس
اي بينوا گل ، بر رخت شور و نوا نيست
سرمست از روي خودي كي جان ببيند
بگذارد دلخوش باشد آري چون دوا نيست !
عنوان شعر دوم : ......
عنوان شعر سوم : ......
شعر این شاعر عزیز را خواندم. شعر به نظر میرسد برای شخصیتی مذهبی سروده شده است. چند رکن گوناگون وجود دارد که شعر را برای ما شعر میکند. از موسیقی و عاطفه و غیره که بگذریم به معنا میرسیم. گاهی میتوان با لطف موسیقی شعر عافه را در مخاطب بیدار کرد. عاطفه با احساس مخاطب سنجیده میشود اما در این میان معنا آنچیزی ست که منطقا باید درست باشد و مخاطب از نظر منطقی بتوان با شعر ارتباط درست بگیرد.
البته در این بین بد نیست مفهوم تأویلپذیری را نیز تعریف کنیم. طبق لغتنامه دهخدا اینگونه تعریف شده است: «تأویلپذیری در نزد علمای علم اصول مرادف تفسیر است و به قولی تأویل ظن به مراد و تفسیر قطع بدان است چنانکه مثلاً هرگاه لفظ مجملی را به دلیل ظنی چون خبر واحد بیان کنند آنرا مؤول خوانند و هرگاه آنرا به دلیل قطعی بیان کنند مُفَسَّر گویند. و توان گفت تأویل اخص از تفسیر است» به زبان ساده یعنی شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد.» شاعر ممکن است چیز دیگری در نظرش باشد اما آنچه مخاطب برداشت میکند ممکن است کاملا متفاوت باشد. آنچه در شعر اخیر موجب این توضیح شد مفهومی بود که از بعضی بیتها گرفته نمیشد یا آنقدر بپیچیده به نظر میرسید که باید حدس زده میشد.
شاعر در بیت اول مینویسد: «دستم به دامانت، نگاهت آشنا نیست/مرد خدایی حق پر از کبر و ریا نیست.» آیا حق میتواند پر از کبر و ریا نباشد و آیا اصلا کبر و ریا میتواند خصلتی از حق باشد؟ چه در ابتدای سرودن شعر چه پس از چند سال سابقه شعری ممکن است این مشکل در شعر پیش بیاید یعنی چیزی که در نظر ما دارای معناست از نظر مخاطب یکجایش بلنگد یا تأویل دیگری داشته باشد. شاعر در هر صورت اگر شعر را برای مخاطب میسراید باید حواس به این مسئله باشد که ممکن است هر مخاطبی با شعر ارتباط نگیرد و شاعر هوشمند معمولا شعری میسراید که بازه مخاطبین بیشتری را با خود همراه کند.
برعکس بیت اول من بیت دوم را دوست داشتم. قصد سفر داری ولی مقصد غم من/این شیوه در گفتار مردان خدا نیست. شاعر سلیس و ساده منظور خود را گفته بود است. هرچند وقتی میگوید مقصد غم من از یک مفهوم انتزاعی صحبت میکند. گر بشکنم در پای تو بهتر که چشمت/ آخر غرور تو به جز پامال ما نیست...در مصرع اول این بیت باز هم مفهوم ساده بیان شده امت در نهایت در مصرع دوم مجدد کمی مفهوم گم میشود.
حس میکنم آنچه موجب ضعف مفهوم شده کم توضیح دادن شاعر است. این نکته به وضوح در بیت پنجم مشهود است: دست دعایم میرسد با شکر با عشق/ بین سکوتم: مثنوی! حاجب روا نیست؟! اینجا به وضوح مشخص است که شاعر یک تصویر بزرگ را در یک تصویر کوچک خواسته جا بدهد اما تلاش به ظاهر موفق نبوده. با این بررسیها البته باید این را هم بگویم که این مسئله معمولا در ابتدای کار اتفاق میافتد اما به مرور با مطالعه میتوان ان را رفع کرد. در نهایت برای شاعر عزیز آرزوی موفقیت دارم.