شتاب در سرودن ممنوع!




عنوان مجموعه اشعار : نقطه چین
شاعر : نازنین پورمحسنی


عنوان شعر اول : ...
دارم سقوط می کنم از چشم های تو
از ارتفاع حادثه ای در هوای تو

تو شاخه ای که دست خودش را به باد داد
که برگ برگ من شده حالا جدای تو

من هیچوقت با تو تفاهم نداشتم
حتی یکی نبود خدایم، خدای تو

وقتی نرفت سمت خدایت دعای من
هرکس به غیر من نشود مبتلای تو

با این که کاری است نمکزار رفتنت
کاری نداشت رفتن آخر برای تو
.
.
.
حالا سقوط کرده ام از چشم های تو
افتاده ام درست به زیر دو پای تو

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : آرش شفاعی
اول از یکی از ویژگی های خوب شعر شما بگویم تا بعد برویم سراغ ایرادات. شعر شما با شروع و پایانی که به هم ارجاع داده اند، توانسته است در ایجاد یک ساختار دایره ای که در آن اجزا و ابیات غزل با هم دارای ارتباطی معنایی باشند، موفق عمل کرده است.
این تیزهوشی در هنگام سرودن شعر نشان می‌دهد که شما اگر به زبان شعر و جزئیات ابیات دقت و توجه کافی داشته باشید، می‌توانید شعرهایی به مراتب بهتر بسرایید. مشکل اصلی شعر شما به نظرم شتاب شاعر در سرودن است. شتاب در سرودن و انتشار باعث شده است شما به اولین شکل سرودن شعر رضایت بدهید. در نتیجه به ایراداتی که ابیات شعرتان دارد توجه کافی نداشته‌اید. من چند مورد از این بی توجهی‌ها و بی‌دقتی‌ها را در زیر فهرست کرده‌ام. همۀ موارد به نظر من با اندکی حوصله و دوباره خوانی شعر قابل رفع بود.
مثلاً
تو شاخه‌ای که دست خودش را به باد داد
که برگ برگ من شده حالا جدای تو
اول اینکه دست خودش را به باد داد یعنی چه؟ یعنی اینکه دست خود را از دست داد یا به باد اجازه داد دستش را با خود ببرد؟ یعنی اینکه شاخه‌ای که شکست؟ یا شاخه‌ای که خودش خودش را شکست؟ شاید مصرع دوم می‌توانست به این ابهامات پاسخ دهد اما مصرع دوم خودش یک مشکل تازه درست کرده است. برگ برگ من شده جدای تو یعنی؟ یعنی برگ برگ من از تو جدا شده است؟ در این صورت زبان به شدت افت کرده است و باعث ابهام شده است. «جدای تو» با « جدا از تو» یکی است؟
این ایرادهای زبانی در این بیت هم دیده می‌شود:
من هیچوقت با تو تفاهم نداشتم
حتی یکی نبود خدایم، خدای تو
اگر به زبان شعر دقت کنید، صورت درست مصرع دوم این است:« حتی یکی نبود خدای من با خدای تو» شما برای اینکه در تنگنای وزن قرار نگیرید حذف اضافه را حذف کرده‌اید و خدای من را به خدایم تبدیل کرده‌اید که باعث شده است قرینۀ لفظی شعر از بین برود.
یک نمونه دیگر از سهل انگاری در زبان:
با این که کاری است نمکزار رفتنت
کاری نداشت رفتن آخر برای تو
کاری بودن زخم شنیده بودیم اما کاری بودن نمکزار نه؟ نمکزار چیزی کاری است یعنی چه؟ دلیل منطقی تشبیه نمکزار به رفتن چیست؟
چنان که می‌بینیم کمی دقت، حوصله و ویرایش اولیه می‌توانست شعر را خیلی بهتر از چیزی کند که الان هست.

دیدگاه ها - ۱
نازنین پورمحسنی » دوشنبه 03 خرداد 1400
متشکرم از شما

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.