ترانگی



عنوان مجموعه اشعار : خواهش
عنوان شعر اول : خواهش
ازت خواستم نری گفتی نمیشه
گُلِ عشقش تو قلبم کرده ریشه

بدونِ من نمی‌تونه بمونه
آخه عشقم تو رگهاش مثلِ خونه

با این حرفا زدی آتیش به جونم
منم بی تو نمی تونم بمونم

کجا رفت اون همه قول و قرارا
همه حرفای خوب و اون شعارا

مگه تو عمقِ چشمِ اون چی دیدی
که آسون از منه ساده بریدی

حالا از اون روزا خیلی گذشته
هنوز قلبم از عشقت برنگشته

هنوز بایادِ تو تنها میشینم
تورو با دیگری تنها میبینم

میسوزه قلبم ازعمق وجودم
کجا رفتی همه بود و نبودم

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.
نقد این شعر از : جواد چراغی
از آقای دوستی پیش ازین شعر دیگری خواندم و نکته هایی را بیان کردم؛ که ایشان را در ترانه و تصنیف سرایی با استعدادتر دیده بودم و با خواندن این شعر مطمعن تر این را میگویم
میخواهم قبل از ورود به متن شعر یک سوالی را طرح کنم و صرفا در حد یک سوال است که لازم نمیدانم در اینجا فعلا پاسخی به آن داده باشم،این سوال تنها بتواند شاعر را به فکر فرو ببرد کافی است:
_آیا هر شعری در زبان‌ محاوره ترانه محسوب می شود؟ترانگی در کدام یک از عناصرشعری اتفاق می افتد؟
با در نظر گرفتن سابقه یک ساله ایشان در شعر این کار قابل قبول و شاید فراتر از انتظار باشد اما نیاز میبینم نگاه سختگیرانه تری در نقد داشته باشم؛همانطور که در باب شعر قبلی ایشان گفتم اتفاق تازه ای در شعر نمی افتد و قهرمان شعر نیز یک قهرمان عمومی است،البته به این مساله نیز توجه دارم که شاعر ذهنیت ترانه سرایی دارد و در تعریف عمومی از ترانه میگویند باید ساده و زود فهم و عاری از تکلف زبانی و معنایی باشد و من این ویژگی را در سهل المتنع بودن نیز معنا میکنم و آن را مثال نقض گفته های خودم نمی دانم،و بین سطحی بودن و سادگی و روانی تفاوت قائلم،شاعر میتواند در ترانه نیز دست به کشف و تولید بزند با رعایت همه ویژگی های معمول ترانه که ترانگی را از آن‌ نگیرد،به این‌مهم برسد.مخاطب حرفه ای امروز به صورت بالفعل ،و حتی مخاطب عمومی غیرحرفه ای بصورت بالقوه ،نیازمند اتفاق تازه در هنر است و هنرمند یا آفریننده ادبی هوشمند این نیازهارا شناسایی کرده و در راستای برآورده کردن آن تلاش میکند.وارد متن کار که میشویم نکته هایی را لازم میدانم اشاره کنم:
دو بیت اول که موقوف المعانی محسوب میشود بخاطر عدم رعایت نکات نگارشی و هم ساختار جمله،موجب سردرگمی مخاطب شعر میشود در واقع باید اینگونه نوشته میشد:
ازت خواستم نری، گفتی: (نمیشه
گُلِ عشقش تو قلبم کرده ریشه
بدونِ من نمی‌تونه بمونه
آخه عشقم تو رگهاش مثلِ خونه)
تا مشخص شود که اشاره به شخص سومی دارد.از آنجایی که در این کار از شخص سوم هیچ نشانه ی بارزی ارائه نشده است این سردرگمی تشدید میشود.در بیت چهارم قافیه پردازی دلچسبی را نمیبینیم،قافیه کردن دو کلمه شعار و قرار بصورت جمع محاوره (قرارا.شعارا)آنهم در ترانه از لطافت و ظرافت موسیقیایی کار کاسته است.در بیت ماقبل آخر (هنوز با یاد تو تنها میشینم//تو رو با دیگری تنها میبینم )،کلمه( تنها)در مصرع دوم از لحاظ معنایی آنچنان کاربردی ندارد،شاعر در مصرع اول صفت تنها را به معنی (فرد بودن)به کار برده و در مصرع دوم به معنی (جفت بودن)!مگر اینکه بخواهیم (کسی را با کسی تنها دیدن)را اصطلاح در نظر بگیریم.در کل آقای دوستی زبان و لحن مناسبی برای ترانه و کار محاوره دارند و با دقت بیشتر روی دیگر عناصر شعری کارهای موفق تری از ایشان شاهد خواهیم بود.

منتقد : جواد چراغی

جواد چراغی_متولد ۱۳۶۸/۷/۷_زنجان_غزل سرا_ _دبیر و موسس نخستین کانون شعر و ادب دانشگاه پیام نور استان زنجان۱۳۹۰ _رئیس انجمن ادبی اشراق زنجان از سال۱۳۹۵. _دبیر کارگاه های نقد شعر هفتگی انجمن ادبی اشراق از سال ۱۳۹۵ _دبیر علمی جشنواره شعر مادر بهار ...



دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.