عنوان مجموعه اشعار : دوستی
شاعر : احمد الهی پرست
عنوان شعر اول : دوستیدوستی راز دوست، داشتن است
راز این کار، دوست داشتن است
دوستی زیر چتر همت دوست
غم ز کون و مکان نداشتن است
دوستی هر چه هست و نیست تو را
بر سر کوی او گذاشتن است
دوستی در تمام خانه دل
بوته مهر دوست کاشتن است
دوستی در ضمیر آینه ها
نقشی از روی او نگاشتن است
دوستی در نشیب عمر و فراز
جا در آغوش دوست، داشتن است
دوستی را خلاصه میگویم
دوست را سخت دوست داشتن است!
عنوان شعر دوم : --
عنوان شعر سوم : --
در این نوبت با دومین حضور آقای احمد الهیپرست در پایگاه نقد شعر مواجهیم برای گفتگو در مورد شعر ایشان. در صفحهی پیش روی خود دیدم که دوست عزیزمان با ۲۴ سال سن، پنج سال یا بیشتر سابقهی پرداختن به شعر دارد. شعرهای زیادی البته از ایشان پیش روی ما نیست و آنچه که قرار است در مورد آن با هم صحبت کنیم، مربوط به برداشتی میشود که از شعر حاضر و شعری که جناب محمدجواد آسمان عزیز نقد کردهاند، برداشتهام. به مورد نقد قبلی احمد الهیپرست اشاره کردم که به ایشان بگویم بیشک راه درست برای کسب موفقیت و برای پیشرفتن در هر حرفهای، از نقدپذیری و انعطافپذیری در برابر شنیدن اشکالات کارمان میگذرد. اگر سطرهای زیادی از این فرصت محدود را به این مهم اختصاص دادم، فکر میکنم که ارزشاش را داشته باشد که در این جلسه، در این مورد مهم با هم حرف زده باشیم. ما در پایگاه نقد شعر، مجبور نیستیم که همهی نقدهایی که به ما میشود را بپذیریم، اما باید آمادگی شنیدن هر نقدی را داشته باشیم و در نهایت، بین چند نقد از چند منتقد مختلف روی چندکارمان، میتوانیم متوجه شویم که ضعفهای مشترکی که کارشناسان به آنها اشاره کردهاند، چیست؟ و متعاقباََ سعی در پوشش آنها داشته باشیم. ما فقط با پذیرفتن و دانستن نقاط ضعف و قوتمان، میتوانیم قدم بعدی را برداریم که تقویت نقاط مثبت و برطرف کردن عیبهای کار ماست.
در شعر پیش رو، سراینده موضوع دوستی را تحت عنوان 《دوستی》 به نظم در آورده است. یک نقدی که در ابتدا به این شعر وارد است مربوط به تعریفهاییست که در هر بیت از دوستی کرده است. طوری که در این هفت بیت، هشت بار شروع کردهایم که دوستی این است و یک تعریفی از آن کردهایم. ما در شعر، باید تمرین کنیم که مهارت تغییر زوایای نگاهمان را به یک شیء و پدیده داشته باشیم. تشبیه، تلمیح، کنایه، استعاره و سایر صناعات ادبی، کاربردشان در شعر همین است که ما را از ارتکاب به تعریف واقعی و مستقیم از یک پدیدهی معین بپرهیزانند.
نکتهی دوم که باز دوست دارم راجع به آن حرف بزنم و یک شاعر باید از ابتدا تمرین کند که استفادهی مناسبی از آن داشته باشد، مربوط به علائم نگارشی است. در مصرع اول، دوست عزیزمان از ویرگول(،) به طور نابهجایی استفاده کرده است. ما نیازی نیست که برای تفهیم اینکه دوست داشتن اولی با دوستداشتن دومی متفاوت است، از ویرگول استفاده کنیم. کافیست که در اولی، دوست و داشتن را با یک فاصله از هم و در دومی، این دو را با نیمفاصله از هم بنویسیم تا منظورمان به مخاطب القا شود.
یا در مصرع اول بیت چهارم، برای خوانش صحیح و موزون مصرع، باید 《خانه دل》 را به این صورت بنویسیم: 《خانهی دل》. این مقدمات خیلی ضروریاند که از گفتنشان چشمپوشی نمیکنم. نکات ادبی و فنیای که از این نقد جا میمانند، را میتوانیم با هم در دفعات و فرصتهای بعد مرور کنیم.
نکتهی بعدی این است که سراینده، چون در تنگنای کمبود قافیه قرار گرفته است، از همان 《دوست داشتن》در سه بیت و چهار مصرع مختوم به قافیه استفاده کرده است، آن هم در یک محوطهی کوچک که فقط هفت بیت دارد. اشکال این مورد در این است که ابتدا سراینده را از گسترش دامنهی پرداختها و کشفها باز میدارد و در نهایت مثل یک زنجیر، به شاعر اجازه نمیدهد که به نقاط دوردستتری سفر کند و ماجراجوییهایی تازه داشته باشد. چند متر که از این نقطهی ثابت دور میشود، باید به سرعت برگردد و به قافیه ادای احترام کند. این تنگنا البته زمانی که سراینده مهارت کافی داشته باشد و مستعد این باشد که از سختیها، فرآوردههای باشکوهی به دست بیاورد، کمککننده است. اما در این مورد، محدودیت درست کرده است. اشکال دوم این مورد در این است که در شعر مقفا، زنگ قافیه بخشی از تدارکاتیست که مخاطب را به ادامهی تخاطبش با شعر وا میدارد. اگر در این فضای کوتاه، ما به دفعات، یک زنگ برای قافیه داشته باشیم، تحفهی تازهای برای مخاطبمان به ارمغان نیاوردهایم.
نکات دیگری هست که همینطور که جلو میرویم، در نوبتهای بعد با احمد الهیپرست در موردشان حرف میزنیم. منتظر آثار بعدی ایشان میمانم و برایشان آرزوی استمرار و موفقیت میکنم.