انتخاب میتواند با شما باشد



عنوان مجموعه اشعار : سراپا
عنوان شعر اول : غزل
سراپا ببین غرق ویرانی ام
چو پاییز همیشه بارانی ام

در این شهر آشفته و بی حساب
پر از لحظه های پریشانی ام

هر آن دام غم بود من دیده ام
در این دشت غم گرگ بالانی ام

اگر صخره باشم در این آب و تاب
گرفتار خیزاب طوفانی ام

خوشی را دگر فصلِ این سینه نیست
که تا عمر دارم زمستانی ام

عنوان شعر دوم : سپید
میگریزی
میگریزی تا مرا
در سایه ی تنهایی
بگذاری

عنوان شعر سوم : سپید
بوی ریحان و نعناع
وای عجب صحنه ای
در این دشت تو ای
شبنم کم ایی
نقد این شعر از : جواد چراغی
میخواهم قبل از ورود به متن کار نظر شخصی خودم درباره انتخاب سبک شعری در جریان شعر امروز را مطرح کنم البته با علم به اینکه میدانم مثال نقض فراوانی میتوان بر آن شمرد،
_کمتر شاعر موفق و شاخصی را میتوان نام برد که هم در شعر کلاسیک و هم در شعر نو سرآمد بوده و خوش درخشیده باشد، حتی معرفی شاعری که صرفا در سبک کلاسیک در چند قالب همزمان سرآمد باشد بسیار سخت و معدوداست، مثلا بگوییم فلان شاعر سرآمد غزل و رباعی است بطور مثال وقتی از منزوی به عنوان بزرگ غزل معاصر یاد میکنیم میدانیم که وی در غزل سرآمد و ممتاز بوده و دیگر قالبهای شعری که تجربه کرده آنچنان از درجه ممتازی در قیاس با غزلهایش برخوردار نیست،کمتر شاعری پیدا میشود که بتواند انرژی اش را بطور مساوی و‌متعادل بین سبکهای مختلف تقسیم کند و موفق نیز باشد،و یک مثال دیگر در اینباره میتوان از قیصر امین پور به عنوان شاعری نام برد که در غزل، نیمایی و رباعی همتراز و متعادل بوده اما باز درباره این ویژگی قیصر سوال دیگر در ذهن مطرح میشود اینکه اگر قیصر انرژی اش را فقط صرف نیمایی می کرد چه جایگاهی داشت؟
منظورم این است که صرف کردن انرژی بصورت متعادل بین سبکهای گوناگون شعری بسیار سخت است.آنچه را که شاعر هزینه میکند در مقابل برای وی آورده ی به همان اندازه نخواهد داشت،
در سه شعری که از آقای هاشمی میخوانیم یک غزل و دو سپید را میبینیم آنهم در سن بلوغ شاعری وی، بنظرم در این مرحله قلم زدن در چند سبک میتواند انرژی بسیاری از ایشان بگیرد زیرا فرم و ابزارکار شعر سپید با غزل تفاوتهایی دارد،حالِ شاعری این دو سبک بسیار متفاوت است،حتی میتوانم بگویم شاعران سرآمدی که در چند سبک دست به شاعری زده اند در بازه زمانی متفاوتی این کار را کرده اند،البته ازآنجایی که بنظرم انتخاب شاعری با شخص نیست،انتخاب اینکه غزل سرا باشید یا هر سبک دیگری نیز با شاعر نیست اقبال به یک قالب یا سبک دلایل گوناگون و حتی ناشناخته ای دارد
و اما متن شعر:
شعر اول یک غزل پنج بیتی در یک وزن مطنطن حماسی دلنشین با یک قافیه معمول پرکاربرد با محتوای شکوه از بخت میباشد،
شاعر در مواردی از جمله زبان،فرم،لحن،وزن و حتی دایره واژگانی، چشمی به شعر قیصرامین پور داشته که میگوید:(سراپا اگر زرد و پژمرده ایم//ولی دل به پاییز نسپرده ایم) یا (اگر دل دلیل است ، آورده ایم//اگر داغ شرط است ، ما برده ایم)یا(چو گلدان خالی لب پنجره//پر از خاطرات ترک خورده ایم)
اینگونه زیر سایه ی شاعری دیگر بودن بسیار طبیعی است و نشان از اقبال درونی شخص به آن شعر یا شاعر دارد و با این تاثیرپذیری شخص میتواند در ادامه شاعری اش، راه درست را پیدا کرده و امضای شخصی خویش را در شعر بیابد که البته شروطی دارد از جمله اینکه مطالعات گسترده ای از شاعران گوناگون داشت تا بتوان از سلطه و سایه یک شاعر فرار کرد.
جدای از مساله تاثیر پذیری در کلیت کار وقتی وارد جزئیات میشویم نکاتی را در هر بیت لازم‌میدانم بیان کنم ؛در بیت اول یک مورد لغزش وزنی سهوی را در کلمه(همیشه)مشاهده میکنیم که شاعر آن را بصورت مشدد_(همّیشه)استفاده نموده تا مجوز وزن را بگیرد که اشتباه است،از لحاظ منطق معنایی و منطق شعری نیز باید بگویم پاییزِ همیشه بارانی نمیتواند تمثیل ویرانی باشد ازین رو ارتباط قوی بین‌ مصرع ها برقرار نمیشود.در بیت سوم شاعر از اصطلاح‌معروف(گرگ بالان دیده_گرگ تله دیده)آشنایی زدایی کرده و آن را بصورت( گرگ بالانی )استفاده نموده،هرچند بنظر من ترکیب موفقی نیست،اما نمره قبولی میگیرد ازین جهت که به نوعی آشنایی زدایی است و همینقدر تلاش در راستای نوآوری قابل ستایش میباشد.در مصرع اول همین بیت(هر آن)باید بصورت(هر آنچه)استفاده میشد.
بیت چهارم یک بیت زیبا و موفقی است ازین جهت که شاعر با آورردن(آب و تاب)نگاه ایهام تناسب گونه ای در بیت داشته است رابطه( آب) با صخره و خیزاب و طوفان!و از طرفی رابطه( تاب) با طوفان و گرفتاری که به شکل (آب و تاب)استفاده شده و ذهن را بسمت معانی دیگری نیز ارجاع میدهد ازین رو بیت بسیار موفقی محسوب میشود.
بیت آخر می توانست یک بیت درخشانی باشد اگر شاعر سعی نمی کرد بین(خوشی)و(زمستانی)ارتباط تضادگونه ای برقرار کند، سعی ایشان بر این بوده که بین دو کلمه با بار معنایی متضاد فرم معنایی بیت را بسازد اما اگر یک دایره معنایی میساخت و اولین کلمه ای که به ذهن میرسد را استخدام نمیکرد و به جای (خوشی) از مصداق های خوشی استفاده مینمود میتوانست بسیار موفق باشد
اما کار دوم و سوم که شاعر عنوان سپید به آن داده است در حد یک طرحواره میباشد یعنی طرح زده شده اما هنوز عناصر شعری آنچنان استخدام‌ نشده است،در شعر کوتاه ویژه تر شعر سپیدکوتاه شاعر باید بسیار صرفه جو باشد تا بتواند با کلمات و امکانات اندک نتیجه بزرگی را ارائه دهد ازین رو کوتاه نویسی به مراتب سخت تر میباشد زیرا مخاطب منتظر اتفاق شگفتی است،
با توجه به رویارویی ام با آثار ارسالی دوست شاعرمان، توصیه فعلی من به ایشان این است که انرژی شان را صرف غزل_شعر کلاسیک_کنند حتی اگر در آینده گرایش به سمت شعر نو در ایشان قوی تر نمود پیدا کند با پشتوانه شعر کلاسیک موفق تر خواهند بود که در این مرحله انتخاب میتواند با شاعر باشد.

منتقد : جواد چراغی




دیدگاه ها - ۰

برای ارسال نظر وارد پایگاه شوید.